محل تبلیغات شما

عمارت دل



http://www.ghorany.com/quran.htm

نتیجه تصویری برای رمضان المبارک

ماه خدا نزدیک است !من چقدر نزدیک م . او همیشه نزدیک است ! من چرا دورم !؟

وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ ۖ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ / سوره مبارکه ، ق / آیه : 16

و ما انسان را آفریده‌ایم و مى‌دانیم كه نفس او چه وسوسه‌اى به او مى‌كند، و ما از شاهرگ [او] به او نزدیكتریم.


  با توجه به وقوع سیل . 
استغفار و توسل به حضرت  رسول الله (صلی الله علی و آل و سلم)
نقش قطعی در دفع و منع و رفع بلا و عذاب الهی را دارند:
سوره مبارکه انفال:
و ما کان الله لیعذبهم و انت فیهم و ما کان الله معذبهم و هم یستغفرون .
در حکمت ۸۸ نهج البلاغه از قول حضرت امام باقر ع از حضرت علی ع آمده که : 
در زمین دو امان برای دفع بلا وجود دارد که یکی از آنها برداشته شده است(یعنی حضرت رسول ص رحلت کرده است ) پس مراقب دگری باشید ؛ یعنی استغفار :
سپس حضرت علی ع آیه فوق از سوره انفال را برای دلیل بیان خود تلاوت کردند .

دو امان از عذاب الهی


معاصی و گناهان همانند سمومات در خوراکی ها مضر وخطرناک هستند همانطور که سمومات اگر وارد بدن شوند مزاج را دگرگون می کنند و روح و جسم را می آزارند گناهان نیز اگر توسط عفو وب خشش پروردگارت برطرف نگردند سبب هلاکت و نابودی انسان خواهند شد.


شفاعت

منجیان انسان در کلام امیر مۆمنان

"و حكى عنه أبو جعفر محمد بن علی الباقرعلیه السلام  أَنّه قال: كَانَ فِی الاْرْضِ أَمَانَانِ مِنْ عَذَابِ اللهِ سُبْحَانَهُ، وَقَدْ رُفِعَ أَحَدُهُمَا، فَدُونَكُمُ الاْخَرَ فَتَمَسَّكُوا بِهِ: أَمَّا الاْمَانُ الَّذِی رُفِعَ فَهُوَ رَسُولُ اللهُ صلى الله علیه وآله . وَأَمَّا الاْمَانُ الْبَاقِی فَالاْسْتِغْفَارْ قال اللهُ تعالی :وَ ما كانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فیهِمْ وَ ما كانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ "(1)

امام باقر علیه السلام از جدش امیر مۆمنان(علیه السلام)چنین نقل مى‏كند كه‏فرمود: در روى زمین دو امان و وسیله نجات از عذاب الهى بود كه یكى از آنها برداشته شد، دومى را دریابید و به آن چنگ زنید.اما امانى كه برداشته شد رسول الله بود،و اما امانى كه باقى مانده استغفار است،خداوند تعالى‏مى‏فرماید، خدا آنها را عذاب نمى‏كند تا تو در میانشان هستى و خداوند آنها را هرگز عذاب نمى‏كند در حالیكه استغفارمى‏كنند.» (انفال،ایه33)

 به گفته سید رضی این کلام امام علی (علیه السلام) بهترین استفاده و لطیف ترین استنباط از آیه قرآن کریم است. هنگامی که به عقل وخرد خویش رجوع کنیم آنچه را که در این آیه مبارکه آمده و استنباطی را که امام(علیه السلام) از آن کرده در می یابیم. پیغمبر اسلام(صلی الله علیه و آله) مطابق آیه شریفه "وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمینَ "(2) رحمتی برای تمام جهانیان بود چگونه ممکن است این کانون رحمت الهی در میان امت باشد و خدا آنها را عذاب کند.

از سویی دیگر، استغفار یکی از وسایل جلب رحمت خداست، زیرا خودش بندگان را دعوت به استغفار کرده و وعده غفران و آمرزش داده و فرموده: " قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ "(3) بگو: "اى بندگان من- كه بر خویشتن زیاده‏روى روا داشته‏اید- از رحمت خدا نومید مشوید. در حقیقت، خدا همه گناهان را مى‏آمرزد، كه او خود آمرزنده مهربان است‏."

طلب عفو ومغفرت از پیشگاه پروردگار برهمه فرض ولازم است،چنانکه خوبان عالم و اولیاء الله چون مولای متقیان علی (علیه السلام) وامام سجاد(علیه السلام) در مناجاتها وادعیه عارفانه ی خویش بیش از دیگران از خداوند تبارک وتعالی طلب آمرزش می کردند در حالی که مرتکب گناه ومعصیتی هم نمی شدند. توبه، خود دارای ارزش است اگرچه شخص مطمئن باشد که مرتکب حتی مکروهات نشده است،زیرا که اهل دل اولین گام را برای سیر وسلوک الی الله توبه می دانند

و در جایی دیگر در مورد استغفار می فرمایند: "مَنْ أُعْطِیَ أَرْبعاً لَمْ یُحْرَمْ أَرْبَعاً: مَنْ أُعْطِیَ الدُّعَاءَ لَمْ یُحْرَمِ الاْجَابَةَ، وَ مَنْ أُعْطِیَ التَّوْبَةَ لَمْ یُحْرَمِ الْقَبُولَ، وَمَنْ أُعْطِیَ الاْسْتِغْفَارَ لَمْ یُحْرَمِ الْمَغْفِرَةَ، وَ مَنْ أُعْطِیَ الشُّكْرَ لَمْ یُحْرَمِ اِّیَادَةَ"(4)كسی كه توفیق چهار چیز پیدا كند از چهار چیز محروم نخواهد شد: كسی كه‏توفیق دعا بیابد از اجابت محروم نمى‏گردد، كسی كه توفیق توبه پیدا كند از قبول محروم نمى‏شود، و كسی كه توفیق استغفار بیابد از آمرزش محروم نمى‏گردد و كسی كه توفیق شكرگزارى پیدا كند از فزونى روزى محروم نخواهد شد.

بنابراین بعد از رحلت پیغمبر خدا و رفتن آن حضرت به دیار باقی مسلمانان می توانند خود را به وسیله توبه و انابه و استغفار از عذاب الهی مصون دارند و امام(علیه السلام) با استنباطی که در بالا آمد راه را به آنها نشان داده و بر آن تأکید ورزیده است.

مرحوم مغنیه در شرح نهج البلاغه خود می گوید: ضمیر در "لیعذبهم"به اهل مکه بر می گردد و منظور از "استغفار"در این آیه ترک شرک و روی آوردن به اسلام است، بنابراین معنای آیه این است که "خداوند اهل مکه را مادامی که پیغمبر در میان آنهاست عذاب نمی کند و بعد از او نیز اگر ایمان به رسالت آن حضرت بیاورند مجازات نخواهد کرد."(5)

به نظر می رسد که مرحوم مغنیه مفهوم آیه را محدود کرده است، زیرا ظاهر آیه با توجه به اینکه – سوره انفال از سوری است که در مدینه نازل شده – همه مسلمانان را شامل می شود نه فقط اهل مکه را، همچنین استغفار نیز معنای وسیعی دارد که هم گناه شرک و هم گناهان دیگر را در بر می گیرد و می دانیم بسیاری از عذابهای اقوام پیشین  به سبب گناهانی بود که غیر از شرک انجام می دادند؛مانند عذاب قوم لوط.

بعد از رحلت پیغمبر خدا ورفتن آن حضرت به دیار باقی مسلمانان می توانند خود را به وسیله توبه وانابه واستغفار از عذاب الهی مصون دارند وامام(علیه السلام) با استنباطی که در بالا آمد راه را به آنها نشان داده وبر آن تأکید ورزیده است

بنابراین، آیه مفهوم وسیعی دارد که همه مسلمانان در هر زمان را شامل می شود واستغفار نیز هرگونه توبه از گناه است.

طلب عفو و مغفرت از پیشگاه پروردگار بر همه فرض و لازم است، چنانکه خوبان عالم و اولیاء الله چون مولای متقیان علی (علیه السلام) و امام سجاد(علیه السلام) در مناجاتها و ادعیه عارفانه ی خویش بیش از دیگران از خداوند تبارک و تعالی طلب آمرزش می کردند در حالی که مرتکب گناه و معصیتی هم نمی شدند. توبه خود دارای ارزش است اگرچه شخص مطمئن باشد که مرتکب حتی مکروهات نشده است، زیرا که اهل دل اولین گام را برای سیر و سلوک الی الله توبه می‌دانند.

کلام آخر:     

                   دارم امید عاطفتی از جانب دوست   /    کردم جنایتی وامیدم به عفو اوست

                    دانم که بگذرد ز سر جرم من که او  /  گرچه پری وشست ولیکن فرشته خوست

 

پی نوشت ها:

1- نهج البلاغه، حکمت 88.

2- انبیاء، آیه 107.

3- زمر، آیه 53.

4- نهج البلاغه، حکمت 135.

5- فی ظلال نهج البلاغه، ج4، ص267.


رهبر انقلاب در بیانیه‌ای مهم به‌مناسبت ۴۰ سالگی انقلاب با جوانان ایران سخن گفتند.

به جوانان عزیزم؛ در آغاز فصل جدید جمهوری اسلامی

به مناسبت چهلمین سالروز پیروزی انقلاب اسلامی و ورود جمهوری اسلامی به فصل جدیدی از زندگی، حضرت آیت‌الله ‌ای با تشکر از حضور سرافرازانه و دشمن‌شکن مردم در راهپیمایی ۲۲ بهمن، بیانیه‌ای مهم و راهبردی را در ۷ سرفصل اساسی صادر کردند.   

متن بیانیه رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است:

بسم‌اللّه الرّحمن الرّحیم
الحمدللّه ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله‌ الطّاهرین و صحبه المنتجبین و من تبعهم باحسان الی یوم الدّین

از میان همه‌ی ملّتهای زیر ستم، کمتر ملّتی به انقلاب همّت میگمارد؛ و در میان ملّتهایی که به پا خاسته و انقلاب کرده‌اند، کمتر دیده شده که توانسته باشند کار را به نهایت رسانده و به‌جز تغییر حکومتها، آرمانهای انقلابی را حفظ کرده باشند. امّا انقلاب پُرشکوه ملّت ایران که بزرگ‌ترین و مردمی‌ترین انقلاب عصر جدید است، تنها انقلابی است که یک چلّه‌ی پُرافتخار را بدون خیانت به آرمانهایش پشت سر نهاده و در برابر همه‌ی وسوسه‌هایی

انقلاب پُرشکوه ملّت ایران که بزرگ‌ترین و مردمی‌ترین انقلاب عصر جدید است، تنها انقلابی است که یک چلّه‌ی پُرافتخار را بدون خیانت به آرمانهایش پشت سر نهاده

که غیرقابل مقاومت به نظر میرسیدند، از کرامت خود و اصالت شعارهایش صیانت کرده و اینک وارد دوّمین مرحله‌ی خودسازی و جامعه‌پردازی و تمّدن‌سازی شده ‌است. درودی از اعماق دل بر این ملّت؛ بر نسلی که آغاز کرد و ادامه داد و بر نسلی که اینک وارد فرایند بزرگ و جهانیِ چهل سال دوّم میشود.

آن روز که جهان میان شرق و غرب مادّی تقسیم شده بود و کسی گمان یک نهضت بزرگ دینی را نمیبُرد، انقلاب اسلامی ایران، با قدرت و شکوه پا به میدان نهاد؛ چهارچوب‌ها را شکست؛ کهنگی کلیشه‌ها را به رخ دنیا کشید؛ دین و دنیا را در کنار هم مطرح کرد و آغاز عصر جدیدی را اعلام نمود. طبیعی بود که سردمداران گمراهی و ستم واکنش نشان دهند، امّا این واکنش ناکام ماند. چپ و راستِ مدرنیته، از تظاهر به نشنیدن این صدای جدید و متفاوت، تا تلاش گسترده و گونه‌گون برای خفه کردن آن، هرچه کردند به اجل محتوم خود نزدیک‌تر شدند. اکنون با گذشت چهل جشن سالانه‌ی انقلاب و چهل دهه‌ی فجر، یکی از آن دو کانون دشمنی نابود شده و دیگری با مشکلاتی که خبر از نزدیکی احتضار میدهند، دست و پنجه نرم میکند! و انقلاب اسلامی با حفظ و پایبندی به شعارهای خود همچنان به پیش میرود.

برای همه چیز میتوان طول عمر مفید و تاریخ مصرف فرض کرد، امّا شعارهای جهانی این انقلاب دینی از این قاعده مستثنا است؛ آنها هرگز بی‌مصرف و بی‌فایده نخواهند شد، زیرا فطرت بشر در همه‌ی عصرها با آن سرشته است. آزادی، اخلاق، معنویت، عدالت، استقلال،

هرگاه دل‌زدگی پیش آمده، از روی‌گردانی مسئولان از این ارزشهای دینی بوده است و نه از پایبندی به آنها و کوشش برای تحقّق آنها.

عزّت، عقلانیّت، برادری، هیچ یک به یک نسل و یک جامعه مربوط نیست تا در دوره‌ای بدرخشد و در دوره‌ای دیگر افول کند. هرگز نمیتوان مردمی را تصوّر کرد که از این چشم‌اندازهای مبارک دل‌زده شوند. هرگاه دل‌زدگی پیش آمده، از روی‌گردانی مسئولان از این ارزشهای دینی بوده است و نه از پایبندی به آنها و کوشش برای تحقّق آنها.

انقلاب اسلامی همچون پدیده‌ای زنده و با اراده، همواره دارای انعطاف و آماده‌ی تصحیح خطاهای خویش است، امّا تجدیدنظرپذیر و اهل انفعال نیست. به نقدها حسّاسیّت مثبت نشان میدهد و آن را نعمت خدا و هشدار به صاحبان حرفهای بی‌عمل میشمارد، امّا به هیچ بهانه‌ای از ارزشهایش که بحمدالله با ایمان دینی مردم آمیخته است، فاصله نمیگیرد.

انقلاب اسلامی به رکود و خموشی دچار نشده و نمیشود و از نظریّه‌ی نظام انقلابی تا ابد دفاع میکند.

انقلاب اسلامی پس‌از نظام‌سازی، به رکود و خموشی دچار نشده و نمیشود و میان جوشش انقلابی و نظم ی و اجتماعی تضاد و ناسازگاری نمی‌بیند، بلکه از نظریّه‌ی نظام انقلابی تا ابد دفاع میکند.

جمهوری اسلامی، متحجّر و در برابر پدیده‌ها و موقعیّتهای نو به نو، فاقد احساس و ادراک نیست، امّا به اصول خود بشدّت پایبند و به مرزبندی‌های خود با رقیبان و دشمنان بشدّت حسّاس است. با خطوط اصلی خود هرگز بی‌مبالاتی نمیکند و برایش مهم است که چرا بماند و چگونه بماند. بی‌شک فاصله‌ی میان بایدها و واقعیّتها، همواره وجدانهای آرمانخواه را عذاب داده و میدهد، امّا این، فاصله‌ای طی شدنی است و در چهل سال گذشته در مواردی بارها طی شده است و بی‌شک در آینده، با حضور نسل جوان مؤمن و دانا و پُرانگیزه، با قدرت بیشتر طی خواهد شد.

انقلاب اسلامی ملّت ایران، قدرتمند امّا مهربان و باگذشت و حتّی مظلوم بوده است. مرتکب افراط‌ها و چپ‌روی‌هایی که مایه‌ی ننگ بسیاری از قیامها و جنبشها است، نشده است. در هیچ معرکه‌ای حتّی با آمریکا و صدّام، گلوله‌ی اوّل را شلیک نکرده و در همه‌ی موارد، پس ‌از حمله‌ی دشمن از خود دفاع کرده و البتّه ضربت متقابل را محکم فرود آورده است. این انقلاب از آغاز تا امروز نه بی‌رحم و خون‌ریز بوده و نه منفعل و مردّد. با صراحت و شجاعت در برابر زورگویان و گردنکشان ایستاده و از مظلومان و مستضعفان دفاع کرده است. این جوانمردی و مروّت انقلابی، این صداقت و صراحت و اقتدار، این دامنه‌ی عمل جهانی و منطقه‌ای در کنار مظلومان جهان، مایه‌ی سربلندی ایران و ایرانی است، و همواره چنین باد.

اینک در آغاز فصل جدیدی از زندگی جمهوری اسلامی، این بنده‌ی ناچیز مایلم با جوانان عزیزم، نسلی که پا به میدان عمل میگذارد تا بخش دیگری از جهاد بزرگ برای ساختن ایران اسلامی بزرگ را آغاز کند، سخن بگویم. سخن اوّل درباره‌ی  گذشته است.

عزیزان! نادانسته‌ها را جز با تجربه‌ی خود یا گوش سپردن به تجربه‌ی دیگران نمیتوان دانست. بسیاری از آنچه را ما دیده و آزموده‌ایم، نسل شما هنوز نیازموده و ندیده است. ما دیده‌ایم و شما خواهید دید. دهه‌های آینده دهه‌های شما است و شمایید که باید کارآزموده و پُرانگیزه از انقلاب خود حراست کنید و آن را هر چه بیشتر به آرمان بزرگش که ایجاد تمدّن نوین اسلامی و آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمیٰ (ارواحنافداه) است، نزدیک کنید. برای برداشتن گامهای استوار در آینده، باید گذشته را درست شناخت و از تجربه‌ها درس گرفت؛ اگر از این راهبرد غفلت شود، دروغها به جای حقیقت خواهند

عزیزان! از انقلاب خود حراست و آن را هر چه بیشتر به آرمان بزرگش که ایجاد تمدّن نوین اسلامی و آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمیٰ (ارواحنافداه) است، نزدیک کنید

نشست و آینده مورد تهدیدهای ناشناخته قرار خواهد گرفت. دشمنان انقلاب با انگیزه‌ای قوی، تحریف و دروغ‌پردازی درباره‌ی گذشته و حتّی زمان حال را دنبال میکنند و از پول و همه‌ی ابزارها برای آن بهره میگیرند. رهن فکر و عقیده و آگاهی بسیارند؛ حقیقت را از دشمن و پیاده نظامش نمیتوان شنید.

انقلاب اسلامی و نظام برخاسته از آن، از نقطه‌ی صفر آغاز شد؛ اوّلاً: همه چیز علیه ما بود، چه رژیم فاسد طاغوت که علاوه ‌بر وابستگی و فساد و استبداد و کودتایی بودن، اوّلین رژیم سلطنتی در ایران بود که به دست بیگانه ــ و نه به زور شمشیر خود  ــ بر سرِ کار آمده بود، و چه دولت آمریکا و برخی دیگر از دولتهای غربی، و چه وضع بشدّت نابسامان داخلی و عقب‌افتادگی شرم‌آور در علم و فنّاوری و ت و معنویّت و هر فضیلت دیگر.

حقیقت را از دشمن و پیاده‌نظامش نمی‌توان شنید

ثانیاً: هیچ تجربه‌ی پیشینی و راه طی شده‌ای در برابر ما وجود نداشت. بدیهی است که قیامهای مارکسیستی و امثال آن نمیتوانست برای انقلابی که از متن ایمان و معرفت اسلامی پدید آمده است، الگو محسوب شود. انقلابیون اسلامی بدون سرمشق و تجربه آغاز کردند و ترکیب جمهوریّت و اسلامیّت و ابزارهای تشکیل و پیشرفت آن، جز با هدایت الهی و قلب نورانی و اندیشه‌ی بزرگ امام خمینی، به دست نیامد. و این نخستین درخشش انقلاب بود.

پس آ‌نگاه انقلاب ملّت ایران، جهان دو قطبی آن روز را به جهان سه قطبی تبدیل کرد و سپس با سقوط و حذف شوروی و اقمارش و پدید آمدن قطبهای جدید قدرت، تقابل دوگانه‌ی جدید اسلام و استکبار» پدیده‌ی برجسته‌ی جهان معاصر و کانون توجّه جهانیان شد. از سویی نگاه امیدوارانه‌ی ملّتهای زیر ستم و جریانهای آزادیخواه جهان و برخی دولتهای مایل به استقلال، و از سویی نگاه کینه‌ورزانه و بدخواهانه‌ی رژیم‌های زورگو و قلدرهای باج‌طلب عالم، بدان دوخته شد. بدین گونه مسیر جهان تغییر یافت و زله‌ی انقلاب، فرعونهای در بسترِ راحت آرمیده را بیدار کرد؛ دشمنی‌ها با همه‌ی شدّت آغاز شد و اگر نبود قدرت عظیم ایمان و انگیزه‌ی این ملّت و رهبری آسمانی و تأییدشده‌ی امام عظیم‌الشّأن ما، تاب آوردن در برابر آن همه خصومت و شقاوت و توطئه و خباثت، امکان‌پذیر نمیشد.

به رغم همه‌ی این مشکلات طاقت‌فرسا، جمهوری اسلامی روز به روز گامهای بلندتر و استوارتری به جلو برداشت. این چهل سال، شاهد جهادهای بزرگ و افتخارات درخشان و پیشرفتهای شگفت‌آور در ایران اسلامی است. عظمت پیشرفتهای چهل‌ساله‌ی ملّت ایران آنگاه بدرستی دیده میشود که این مدّت، با مدّتهای مشابه در انقلابهای بزرگی همچون انقلاب فرانسه و انقلاب اکتبر شوروی و انقلاب هند مقایسه شود. مدیریّتهای جهادی الهام گرفته از ایمان اسلامی و اعتقاد به اصل ما میتوانیم» که امام بزرگوار به همه‌ی ما آموخت، ایران را به عزّت و پیشرفت در همه‌ی عرصه‌ها رسانید.

انقلاب به یک انحطاط تاریخی طولانی پایان داد و کشور که در دوران پهلوی و قاجار بشدّت تحقیر شده و بشدّت عقب مانده بود، در مسیر پیشرفت سریع قرار گرفت؛ در گام نخست، رژیم ننگین سلطنت استبدادی را به حکومت مردمی و مردم‌سالاری تبدیل کرد و

عظمت پیشرفتهای چهل‌ساله ملّت ایران در مقایسه با مدت‌های مشابه در انقلاب فرانسه و شوروی و هند

عنصر اراده‌ی ملّی را که جان‌مایه‌‌ی پیشرفت همه‌جانبه و حقیقی است در کانون مدیریّت کشور وارد کرد؛ آنگاه جوانان را میدان‌دار اصلی حوادث و وارد عرصه مدیریّت کرد؛ روحیه‌ و باور ما میتوانیم» را به همگان منتقل کرد؛ به برکت تحریم دشمنان،‌ اتّکاء به توانایی داخلی را به همه آموخت و این منشأ برکات بزرگ شد:

اوّلاً: ثبات و امنیّت کشور و تمامیّت ارضی و حفاظت از مرزها را که آماج تهدید جدّی دشمنان قرار گرفته بود ضمانت کرد و معجزه‌ی پیروزی در جنگ هشت‌ساله و شکست رژیم بعثی و پشتیبانان آمریکایی و اروپایی و شرقی‌اش را پدید ‌آورد.

ثانیاً: موتور پیشران کشور در عرصه‌ی علم و فنّاوری و ایجاد زیرساخت‌های حیاتی و اقتصادی و عمرانی شد که تا اکنون ثمرات بالنده‌ی آن روز به روز فراگیرتر میشود. هزاران شرکت دانش‌بنیان، هزاران طرح زیرساختی و ضروری برای کشور در حوزه‌های عمران و حمل و نقل و صنعت و نیرو و معدن و سلامت و کشاورزی و آب و غیره، میلیون‌ها تحصیل‌کرده‌ی دانشگاهی یا در حال تحصیل، هزاران واحد دانشگاهی در سراسر کشور، ده‌ها طرح بزرگ از قبیل چرخه‌ی سوخت هسته‌ای، سلّول‌های بنیادی، فناوری نانو، زیست‌فنّاوری و غیره با رتبه‌های نخستین در کلّ جهان، شصت برابر شدن صادرات غیرنفتی، نزدیک به ده برابر شدن واحدهای صنعتی، ده‌ها برابر شدن صنایع از نظر کیفی، تبدیل صنعت مونتاژ به فنّاوری بومی، برجستگی محسوس در رشته‌های گوناگون مهندسی از جمله در صنایع دفاعی، درخشش در رشته‌های مهم و حسّاس پزشکی و جایگاه مرجعیّت در آن و ده‌ها نمونه‌ی دیگر از پیشرفت، محصول آن روحیه و آن حضور و آن احساس جمعی است که انقلاب برای کشور به ارمغان آورد. ایرانِ پیش ‌از انقلاب، در تولید علم و فنّاوری صفر بود، در صنعت به‌جز مونتاژ و در علم به‌جز ترجمه هنری نداشت.

ثالثاً: مشارکت مردمی را در مسائل ی مانند انتخابات، مقابله با فتنه‌های داخلی، حضور در صحنه‌های ملّی و استکبارستیزی به اوج رسانید و در موضوعات اجتماعی مانند کمک‌رسانی‌ها و فعّالیّتهای نیکوکاری که از پیش ‌از انقلاب آغاز شده بود، افزایش چشمگیر داد. پس ‌از انقلاب، مردم در مسابقه‌‌ی خدمت‌رسانی در حوادث طبیعی و کمبودهای اجتماعی مشتاقانه شرکت میکنند.

ایرانِ پیش ‌از انقلاب، در تولید علم و فنّاوری صفر بود، در صنعت به‌جز مونتاژ و در علم به‌جز ترجمه هنری نداشت.

رابعاً: بینش ی آحاد مردم و نگاه آنان به مسائل بین‌المللی را به گونه‌ی شگفت‌آوری ارتقاء داد. تحلیل ی و فهم مسائل بین‌المللی در موضوعاتی همچون جنایات غرب بخصوص آمریکا، مسئله‌ی فلسطین و ظلم تاریخی به ملّت آن، مسئله‌ی جنگ‌افروزی‌ها و رذالتها و دخالتهای قدرتهای قلدر در امور ملّتها و امثال آن را از انحصار طبقه‌ی محدود و عزلت‌‌گزیده‌ای به نام روشنفکر، بیرون آورد؛ این گونه روشنفکری میان عموم مردم در همه‌ی کشور و همه‌ی ساحتهای زندگی جاری شد و مسائلی از این دست حتّی برای نوجوانان و نونهالان، روشن و قابل فهم گشت.

خامساً: کفّه‌ی عدالت را در تقسیم امکانات عمومی کشور سنگین کرد. نیتی این حقیر از کارکرد عدالت در کشور به دلیل آنکه این ارزش والا باید گوهر بی‌همتا بر تارک نظام جمهوری اسلامی باشد و هنوز نیست، نباید به این معنی گرفته شود که برای استقرار عدالت کار انجام نگرفته است. واقعیّت آن است که دستاوردهای مبارزه با بی‌عدالتی در این چهار دهه، با هیچ دوره‌ی دیگر گذشته قابل مقایسه نیست. در رژیم طاغوت بیشترین خدمات و درآمدهای کشور در اختیار گروه کوچکی از پایتخت‌نشینان یا همسانان آنان در برخی دیگر از نقاط کشور بود. مردم بیشتر شهرها بویژه مناطق دوردست و روستاها در آخر فهرست و غالباً محروم از نیازهای اوّلیه‌ی زیرساختی و خدمت‌رسانی بودند. جمهوری اسلامی در شمار موفّق‌ترین حاکمیّتهای جهان در جابه‌جایی خدمت و ثروت از مرکز به همه جای کشور، و از مناطق مرفّه‌نشین شهرها به مناطق پایین‌دست آن بوده است. آمار بزرگ راه‌سازی و خانه‌سازی و ایجاد مراکز صنعتی و اصلاح امور کشاورزی و رساندن برق و آب و مراکز درمانی و واحدهای دانشگاهی و سدّ و نیروگاه و امثال آن به دورترین مناطق کشور، حقیقتاً افتخارآفرین است؛ بی‌شک این همه، نه در تبلیغات نارسای مسئولان انعکاس یافته‌ و نه زبان بدخواهان خارجی و داخلی به آن اعتراف کرده است؛ ولی هست و حسنه‌ای برای مدیران جهادی و با اخلاص نزد خدا و خلق است. البتّه عدالت مورد انتظار در جمهوری اسلامی که مایل است پیرو حکومت علوی شناخته شود، بسی برتر از  اینها است و چشم امید برای اجرای آن به شما جوانها است که در ادامه بدان خواهم پرداخت.

سادساً: عیار معنویّت و اخلاق را در فضای عمومی جامعه بگونه‌ای چشمگیر افزایش داد. این پدیده‌ی مبارک را رفتار و منش حضرت امام خمینی در طول دوران مبارزه و پس ‌از پیروزی انقلاب، بیش ‌از هر چیز رواج داد؛ آن انسان معنوی و عارف و وارسته از پیرایه‌های مادّی، در رأس کشوری قرار گرفت که مایه‌های ایمان مردمش بسی ریشه‌دار و عمیق بود.

جمهوری اسلامی در شمار موفّق‌ترین حاکمیّتهای جهان در جابه‌جایی خدمت و ثروت از مرکز به همه جای کشور، و از مناطق مرفّه‌نشین شهرها به مناطق پایین‌دست آن بوده است.

هرچند دست تطاول تبلیغات مروّج فساد و بی‌بندوباری در طول دوران پهلوی‌ها به آن ضربه‌های سخت زده و لجنزاری از آلودگی اخلاقی غربی را به درون زندگی مردم متوسّط و بخصوص جوانان کشانده بود، ولی رویکرد دینی و اخلاقی در جمهوری اسلامی، دلهای مستعد و نورانی بویژه جوانان را مجذوب کرد و فضا به سود دین و اخلاق دگرگون شد. مجاهدتهای جوانان در میدانهای سخت از جمله دفاع مقدّس، با ذکر و دعا و روحیه‌ی برادری و ایثار همراه شد و ماجراهای صدر اسلام را زنده و نمایان در برابر چشم همه نهاد. پدران و مادران و همسران با احساس وظیفه‌ی دینی از عزیزان خود که به جبهه‌های گوناگون جهاد می‌شتافتند دل کندند و سپس، آنگاه که با پیکر خون‌آلود یا جسم آسیب‌دیده‌ی آنان روبه‌رو شدند، مصیبت را با شکر همراه کردند. مساجد و فضاهای دینی رونقی بی‌سابقه گرفت. صف نوبت برای اعتکاف از هزاران جوان و استاد و دانشجو و زن و مرد و صف نوبت برای اردوهای جهادی و جهادسازندگی و بسیج سازندگی از هزاران جوان داوطلب و فداکار آکنده شد. نماز و حج و روزه‌داری و پیاده‌روی زیارت و مراسم گوناگون دینی و انفاقات و صدقات واجب و مستحب در همه جا بویژه میان جوانان رونق یافت و تا امروز، روز به روز بیشتر و با کیفیت‌تر شده است. و اینها همه در دورانی اتّفاق افتاده که سقوط اخلاقی روزافزون غرب و پیروانش و تبلیغات پُر حجم آنان برای کشاندن مرد و زن به لجنزارهای فساد، اخلاق و معنویّت را در بخشهای عمده‌ی عالم منزوی کرده است؛ و این معجزه‌ای دیگر از انقلاب و نظام اسلامی فعّال و پیشرو است.

سابعاً: نماد پر ابّهت و با شکوه و افتخارآمیز ایستادگی در برابر قلدران و زورگویان و مستکبران جهان و در رأس آنان آمریکای جهان‌خوار و جنایت‌کار، روز به روز برجسته‌تر شد. در تمام این چهل سال، تسلیم‌ناپذیری و صیانت و پاسداری از انقلاب و عظمت و هیبت الهی آن و گردن برافراشته‌ی آن در مقابل دولتهای متکبّر و مستکبر، خصوصیّت شناخته‌شده‌ی ایران و ایرانی بویژه جوانان این مرز و بوم به شمار میرفته است. قدرتهای انحصارگر جهان که همواره حیات خود را در دست‌اندازی به استقلال دیگر کشورها و پایمال کردن منافع حیاتی آنها برای مقاصد شوم خود دانسته‌اند، در برابر ایران اسلامی و انقلابی، اعتراف به ناتوانی کردند. ملّت ایران در فضای حیات‌بخش انقلاب توانست نخست دست‌نشانده‌ی آمریکا و عنصر خائن به ملّت را از کشور برانَد و پس از ‌آن هم تا امروز از سلطه‌ی دوباره‌ی قلدران جهانی بر کشور با قدرت و شدّت جلوگیری کند.

جوانان عزیز! اینها بخشی محدود از سرفصل‌های عمده در سرگذشت چهل‌ساله‌ی انقلاب اسلامی است، انقلاب عظیم و پایدار و درخشانی که شما به توفیق الهی باید گام بزرگ دوّم را در پیشبرد آن بردارید.

محصول تلاش چهل‌ساله، اکنون برابر چشم ما است: کشور و ملّتی مستقل، آزاد، مقتدر، با عزّت، متدیّن، پیشرفته در علم، انباشته از تجربه‌هایی گرانبها، مطمئن و امیدوار، دارای تأثیر اساسی در منطقه و دارای منطق قوی در مسائل جهانی، رکورددار در شتاب پیشرفتهای علمی، ر کورددار در رسیدن به رتبه‌های بالا در دانشها و فنّاوری‌های مهم از قبیل هسته‌ای و سلّول‌های بنیادی و نانو و هوافضا و امثال آن، سرآمد در گسترش خدمات اجتماعی، سرآمد در انگیزه‌های جهادی میان جوانان، سرآمد در جمعیّت جوان کارآمد، و

اگر بی‌توجّهی به شعارهای انقلاب و غفلت از جریان انقلابی در برهه‌هایی از تاریخ چهل‌ساله نمیبود بی‌شک دستاوردهای انقلاب از این بسی بیشتر و کشور در مسیر رسیدن به آرمانهای بزرگ بسی جلوتر بود و بسیاری از مشکلات کنونی وجود نمیداشت.

بسی ویژگی‌های افتخارآمیز دیگر که همگی محصول انقلاب و نتیجه‌ی جهت‌گیری‌های انقلابی و جهادی است. و بدانید که اگر بی‌توجّهی به شعارهای انقلاب و غفلت از جریان انقلابی در برهه‌هایی از تاریخ چهل‌ساله نمیبود ــ که متأسّفانه بود و خسارت‌بار هم بود ــ بی‌شک دستاوردهای انقلاب از این بسی بیشتر و کشور در مسیر رسیدن به آرمانهای بزرگ بسی جلوتر بود و بسیاری از مشکلات کنونی وجود نمیداشت.

ایران مقتدر، امروز هم مانند آغاز انقلاب با چالشهای مستکبران روبه‌رو است امّا با تفاوتی کاملاً معنی‌دار. اگر آن روز چالش با آمریکا بر سر کوتاه کردن دست عمّال بیگانه یا تعطیلی سفارت رژیم صهیونیستی در تهران یا رسوا کردن لانه‌ی جاسوسی بود، امروز چالش بر سرِ حضور ایران مقتدر در مرزهای رژیم صهیونیستی و برچیدن بساط نفوذ نامشروع آمریکا از منطقه‌ی غرب آسیا و حمایت جمهوری اسلامی از مبارزات مجاهدان فلسطینی در قلب سرزمین‌های اشغالی و دفاع از پرچم برافراشته‌ی حزب‌اللّه و مقاومت در سراسر این منطقه است. و اگر آن روز، مشکل غرب جلوگیری از خرید تسلیحات ابتدایی برای ایران بود،‌ امروز مشکل او جلوگیری از انتقال سلاحهای پیشرفته‌ی ایرانی به نیروهای مقاومت است. و اگر آن روز گمان آمریکا آن بود که با چند ایرانی خودفروخته یا با چند هواپیما و بالگرد خواهد توانست بر نظام اسلامی و ملّت ایران فائق آید، امروز برای مقابله‌ی ی و امنیّتی با جمهوری اسلامی، خود را محتاج به یک ائتلاف بزرگ از ده‌ها دولت معاند یا مرعوب میبیند و البتّه باز هم در رویارویی، شکست میخورد. ایران به برکت انقلاب، اکنون در جایگاهی متعالی و شایسته‌ی ملّت ایران در چشم جهانیان و عبور کرده از بسی گردنه‌های دشوار در مسائل اساسی خویش است.



نهج البلاغه امیر المؤمنین علی ع

ترجمه محمد دشتی خطبه 193 / ص 404

گفته شد یكى از یاران پرهیزكار امام علیه السّلام به نام همّام  گفت: اى امیر مؤمنان پرهیزكاران را براى من آنچنان وصف كن كه گویا آنان را با چشم مى نگرم. امام علیه السّلام در پاسخ او درنگى كرد و فرمود: اى همّام از خدا بترس و نیكوكار باش كه خداوند با پرهیزكاران و نیكوكاران است» امّا همّام دست بردار نبود و اصرار ورزید، تا آن كه امام علیه السّلام تصمیم گرفت صفات پرهیزكاران را بیان فرماید. پس خدا را سپاس و ثنا گفت، و بر پیامبرش درود فرستاد، و فرمود:)
1.سیماى پرهیزكاران
پس از ستایش پروردگار همانا خداوند سبحان پدیده ها را در حالى آفرید كه از اطاعتشان بى نیاز، و از نافرمانى آنان در امان بود، زیرا نه معصیت گناهكاران به خدا زیانى مى رساند و نه اطاعت مؤمنان براى او سودى دارد، روزى بندگان را تقسیم، و هر كدام را در جایگاه خویش قرار داد. امّا پرهیزكاران در دنیا داراى فضیلت هاى برترند، سخنانشان راست، پوشش آنان میانه روى، و راه رفتنشان با تواضع و فروتنى است، چشمان خود را بر آنچه خدا حرام كرده مى پوشانند، و گوش هاى خود را وقف دانش سودمند كرده اند، و در روزگار سختى و گشایش، حالشان یكسان است. و اگر نبود مرگى كه خدا بر آنان مقدّر فرمود:ه، روح آنان حتى به اندازه بر هم زدن چشم، در بدن ها قرار نمى گرفت، از شوق دیدار بهشت، و از ترس عذاب جهنّم. خدا در جانشان بزرگ و دیگران كوچك مقدارند، بهشت براى آنان چنان است كه گویى آن را دیده و در نعمت هاى آن به سر مى برند، و جهنّم را چنان باور دارند كه گویى آن را دیده و در عذابش گرفتارند. دل هاى پرهیزكاران اندوهگین، و مردم از آزارشان در أمان، تن هایشان لاغر، و درخواست هایشان اندك، و نفسشان عفیف و دامنشان پاك است. در روزگار كوتاه دنیا صبر كرده تا آسایش جاودانه قیامت را به دست آورند: تجارتى پر سود كه پروردگارشان فراهم فرمود:ه، دنیا مى خواست آنها را بفریبد امّا عزم دنیا نكردند، مى خواست آنها را اسیر خود گرداند كه با فدا كردن جان، خود را آزاد ساختند.
2.شب پرهیزكاران
پرهیزكاران در شب بر پا ایستاده مشغول نمازند، قرآن را جزء جزء و با تفكّر و اندیشه مى خوانند، با قرآن جان خود را محزون و داروى درد خود را مى یابند. وقتى به آیه اى برسند كه تشویقى در آن است، با شوق و طمع بهشت به آن روى آورند، و با جان پر شوق در آن خیره شوند، و گمان مى برند كه نعمت هاى بهشت برابر دیدگانشان قرار دارد،
 ص 405
و هر گاه به آیه اى مى رسند كه ترس از خدا در آن باشد، گوش دل به آن مى سپارند، و گویا صداى بر هم خوردن شعله هاى آتش، در گوششان طنین افكن است، پس قامت به شكل ركوع خم كرده، پیشانى و دست و پا بر خاك مالیده، و از خدا آزادى خود را از آتش جهنّم مى طلبند.
3.روز پرهیزكاران
پرهیزكاران در روز، دانشمندانى بردبار، و نیكوكارانى با تقوا هستند كه ترس الهى آنان را چونان تیر تراشیده لاغر كرده است، كسى كه به آنها مى نگرد مى پندارد كه بیمارند امّا آنان را بیمارى نیست، و مى گوید، مردم در اشتباهند در صورتى كه آشفتگى ظاهرشان، نشان از امرى بزرگ است. از اعمال اندك خود خشنود نیستند، و اعمال زیاد خود را بسیار نمى شمارند. نفس خود را متّهم مى كنند، و از كردار خود ترسناكند. هرگاه یكى از آنان را بستایند، از آنچه در تعریف او گفته شد در هراس افتاده مى گوید: من خود را از دیگران بهتر مى شناسم و خداى من، مرا بهتر از من مى شناسد، بار خدایا، مرا بر آنچه مى گویند محاكمه نفرما، و بهتر از آن قرارم ده كه مى گویند، و گناهانى كه نمى دانند بیامرز»
4.نشانه هاى پرهیزكاران :

و از نشانه هاى یكى از پرهیزكاران این است كه او را اینگونه مى بینى: در دیندارى نیرومند، نرمخو و دور اندیش است، داراى ایمانى پر از یقین، حریص در كسب دانش، با داشتن علم بردبار، در توانگرى میانه رو، در عبادت فروتن، در تهیدستى آراسته، در سختى ها بردبار، در جستجوى كسب حلال، در راه هدایت شادمان و پرهیز كننده از طمع ورزى، مى باشد. اعمال نیكو انجام مى دهد و ترسان است، روز را به شب مى رساند با سپاسگزارى، و شب را به روز مى آورد با یاد خدا، شب مى خوابد اما ترسان، و بر مى خیزد شادمان، ترس براى اینكه دچار غفلت نشود، و شادمانى براى فضل و رحمتى كه به او رسیده است. اگر نفس او در آنچه دشوار است فرمان نبرد، از آنچه دوست دارد محرومش مى كند. روشنى چشم پرهیزكار در چیزى قرار دارد كه جاودانه است، و آن را ترك مى كند كه پایدار نیست، بردبارى را با علم، و سخن را با عمل، در مى آمیزد. پرهیزكار را مى بینى كه: آرزویش نزدیك، لغزش هایش اندك، قلبش فروتن، نفسش قانع، خوراكش كم، كارش آسان، دینش حفظ شده، شهوتش در حرام مرده و خشمش فرو خورده است. مردم به خیرش امیدوار، و از آزارش در امانند. اگر در جمع بى خبران باشد نامش در گروه یاد آوران خدا ثبت مى گردد، و اگر در یاد آوران باشد نامش در گروه بى خبران نوشته نمى شود. ستمكار خود را عفو مى كند، به آن كه محرومش ساخته مى بخشد، به آن كس كه با او بریده مى پیوندد، از سخن زشت دور، و گفتارش نرم، بدى هاى او پنهان، و كار نیكش آشكار است. نیكى هاى او به همه رسیده، آزار او به كسى نمى رسد.
 ص 407
در سختى ها آرام، و در ناگواریها بردبار و در خوشى ها سپاسگزار است. به آن كه دشمن دارد ستم نكند، و نسبت به آن كه دوست دارد به گناه آلوده نشود. پیش از آن كه بر ضد او گواهى دهند به حق اعتراف مى كند، و آنچه را به او سپرده اند ضایع نمى سازد، و آنچه را به او تذكّر دادند فراموش نمى كند. مردم را با لقب هاى زشت نمى خواند، همسایگان را آزار نمى رساند، در مصیبت هاى دیگران شاد نمى شود و در كار ناروا دخالت نمى كند، و از محدوده حق خارج نمى شود. اگر خاموش است سكوت او اندوهگینش نمى كند، و اگر بخندد آواز خنده او بلند نمى شود، و اگر به او ستمى روا دارند صبر مى كند تا خدا انتقام او را بگیرد. نفس او از دستش در زحمت، ولى مردم در آسایشند. براى قیامت خود را به زحمت مى افكند، ولى مردم را به رفاه و آسایش مى رساند. دورى او از برخى مردم، از روى زهد و پارسایى، و نزدیك شدنش با بعضى دیگر از روى مهربانى و نرمى است. دورى او از تكبّر و خود پسندى، و نزدیكى او از روى حیله و نیرنگ نیست. (سخن امام كه به اینجا رسید، ناگهان همّام ناله اى زد و جان داد. امام علیه السّلام فرمود:) سوگند به خدا من از این پیش آمد بر همّام مى ترسیدم. سپس گفت: آیا پندهاى رسا با آنان كه پذیرنده آنند چنین مى كند شخصى رسید و گفت: چرا با تو چنین نكرد امام علیه السّلام پاسخ داد: واى بر تو، هر أجلى وقت معیّنى دارد كه از آن پیش نیفتد و سبب مشخّصى دارد كه از آن نكند. آرام باش و دیگر چنین سخنانى مگو، كه شیطان آن را بر زبانت رانده است
 




هیچ انسانی دو نوبت بهدنیا نمی آید تا در یک بار امور جهان را آزمایش کند و دوباره دیگر تجربیات خود رابه کار بندد. عمر انسان فرصتی است که تنها یک بار و آن هم به طور محدود در اختیاراو قرار می گیرد. بنابراین، با توجه به لحظه های محدود زندگی که هر یک پس از دیگریو به سرعت سپری می شوند، باید آنها را غنیمت شمرد و به ناچار از تک تک لحظه ها وفرصت های خود به بهترین وجه استفاده کرد؛ چرا که فرصت، چون ابر بهاری در آسمانعمر ظاهر می شود و به سرعت می گذرد. آن کس که از این فرصت ها استفاده نکند، جزافسوس بهره ای نخواهد داشت».امیرالمؤمنین علی علیهالسلام می فرمایند: إِنتهزوُا فُرَصَ الخیرِ فإِنَّها تَمُرُّ مَرَّ السَّحاب؛فرصت های نیک را غنیمت بشمارید؛ به درستی که فرصت ها مانند گذر کردن ابر می گذرد».

پس بزرگ ترین هنر زندگی،استفاده از فرصت های بی نظیری است که بر ما می گذرد. اگر زندگی را دوست داری وقتخود را غنیمت دان و بیهوده تلف مکن؛ زیرا وقت پارچه ایست که از آن لباس حیات ترتیبیافته است».

برای دست یابی به هدفبزرگ زندگی باید لحظه»ها را درک کرد و به عبارتی فرصت را غنیمت شمرد.» آری، اینهمان کیمیای سعادتی است که انسان های موفق و پیروز و مردان بزرگ تاریخ به آن دستیافته اند. آنان استفاده از گوهر گران بهای فرصت» را راز کامیابی خویش معرفی کردهاند.

خلاصه، استفاده از فرصتهای مناسب و بهره برداری از شرایط مساعد، پایه اساسی موفقیت و پیروزی بشر در همهشئون مادی و معنوی است. عاقل ترین مردم کسانی هستند که همواره از موقعیت های موجوداستفاده می کنند و هیچ فرصتی را به رایگان از کف نمی دهند.» پس باید بکوشیم که ازفرصت های در دست، نهایت استفاده را ببریم و سعی کنیم که خویشتن را در مسیر فیضالهی قرار دهیم. چنان که رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله می فرمایند: إِنَّلرَبِّکُمْ فی اَیّامِ دَهْرِکُم نَفَحاتٍ اَلا فَتَعرَّضوا لَها؛ در ایام زندگیشما لحظاتی فرا می رسد که در معرض نسیم حیات بخش الهی قرار می گیرید و فرصت مناسبیبه دست می آورید».

بکوشید که از آن فرصت هااستفاده کنید و خویشتن را در مسیر فیض الهی قرار دهید.

فرصت عمر : فرصت عمر، گران بهاترینامانتی است که خداوند به انسان هدیه داده تا با بهره گیری از آن به کمال انسانیرسد و به مقام خلیفة اللهی نایل شود.

حال که فرصت عمر، محدود وناچیز و تکرارناپذیر است، باید به گونه ای زندگی کند که از لحاظ مادی و معنویبیشترین بهره را به دست آورد.

شیخ بهایی : آدمی باید با جهان بینیصحیح شیوه ای را انتخاب کند که منجر به سعادت دنیا و آخرت او شود و راهی رابپیماید که موجب افسوس و حیف نگردد.

انسان در تجارت خانهدنیا، باید به گونه ای عمل کند که سرمایه عمر خویش را از کف ندهد و با عنایت بهاین مهم که همیشه در محضر خداست، خود را برای جهان دیگر آماده سازد. نقد عمر خویشرا بر باد ندهد. برای آبادانی دنیا و پیشرفت جامعه انسانی تلاش کند و برای اموردنیا به گونه ای برنامه ریزی نماید که گویی در این دنیا جاودانه زندگی خواهد کرد واز طرفی دیگر با گسستن از دنیا هر لحظه خود را آماده سفر به آخرت ببیند؛ یعنی هماز جهت مادی پیشرفت کند و قله های ترقی را فتح نماید و هم از جهت معنوی به کمالبرسد.

امیرالمؤمنین علی علیهالسلام می فرماید: مجموع عمر آدمی در دنیاساعتی بیش نیست. آنچه از این ساعت گذشته است، معدوم شده است و لذت و المی از آناحساس نمی کنید و آنچه از آن هنوز نیامده است، نمی دانید چیست. سرمایه موجود وپرارزش عمر، تنها همان لحظات نقدی است که اکنون در اختیار شماست و در آن به سر میبرید. مالکِ نفْس خود باشید و در حال حاضر برای اصلاح و رستگاری خود بکوشید. درمشکلات وظیفه شناسی و اطاعت از اوامر الهی، پایداری پیشه کنید و از آلودگی به گناهو نافرمانی خداوند، خودداری نیایید.

دستگاه آفرینش، در انسانیک عقل طبیعی آفریده است که در تمام افراد با بالا رفتن سن و سال، رشد و نمو میکند، ولی در کنار این عقل طبیعی می توانیم یک عقل اکتسابی، در پرتو علم و تجاربنیز به دست بیاوریم و این نوع دوم در حقیقت، مکمل و پرورش دهنده آن عقل طبیعی است.

مردان کام یاب کسانیهستند که همواره در فرصت های مختلف در دوران کودکی، دوران جوانی و مراحل بالاترزندگی، عقل فطری را با عقل اکتسابی، پرورش می دهند.

فرصت جوانی : سعدی : دوران جوانی، یکی از مهمترین و بهترین دوره های زندگی آدمی است که در رشد و تکامل مادی و معنوی او نقشیتعیین کننده دارد.

این دوره حساس که به بهارعمر انسان تشبیه شده است، با لحظه های پر از شور و هیجان و جلوه های شیرین زندگیهمراه است. اگرچه در مقایسه با طول عمر آدمی کوتاه است، بالاترین موفقیت های زندگیدر همین دوران نصیب آدمی خواهد شد؛ چرا که رُبَّ یَسیرٍ أَلفْی مِن کثیر؛ چهبسیار مقدار کمی که بالنده تر از مقدار زیاد است».

در این دوران، روح و جسمجوان در پی تحولاتی عمیق و گسترده به گونه ای چشم گیر دگرگون می شود. روحیاتپیچیده انسانی به طور همه جانبه و با اشتیاقی بی سابقه خود را بروز می دهند کهگویی در بنای عظیم انسان، انفجاری فراگیر، تمام ابعاد حیاتی جوان را در هم فرو میریزد و با دمیدن روح تازه ای در کالبد جوان همه نیروها را در حالتی شتابان وهیجانی، واقع می گرداند.

دوران جوانی بهترین فرصتبرای رسیدن به پیروزی های درخشان زندگی است. در جسم و جان جوانان، به طور طبیعی،سرمایه هایی وجود دارد که اگر به خوبی استفاده شوند، می توانند موجبات خوش بختیوسعادتشان را تا پایان عمر فراهم آورند.

.خلاصه مجموعه قوایجسمانی نسل جوان، بهترین وسیله برای کار و فعالیت است. آنان می توانند در نبردزندگی به سخت ترین کارها دست بزنند و با نیروی جوانی بر همه مشکلات پیروز شوند.

در نظر پیشوای عالی قدراسلام، قوّت و شدت قوای بدن، یکی از شاخه های سعادت آدمی شناخته شده است و خوشبختانه جوانان در دوران شباب از این نعمت برخوردارند».

رسول اکرم صلی الله علیهو آله فرمود: خوشبخت و سعادتمند، انسان با ایمانی است که درآمدش برای معاش کافی وبدنش نیرومند باشد.

بنابراین، افزون بر قوایجسمانی که یکی از سرمایه های جوانی است، نیروی معنوی نسل جوان هم که همراه با شورو هیجان و عشق و امید است، در اعماق جان جوان بیدار می شود و وی را به پویایی وفعالیت های پی گیر و خستگی ناپذیر وا می دارد.

آگاهی جوان از وضعیتجسمانی و خود و توجه به عطایای الهی که در وجود وی به ودیعه نهاده شده است،سبب می شود تا در پرتو سعی و عمل، از سرمایه های گران بهایی که در جسم و جان دارد،استفاده کند و آن را برای تأمین و پاسخگویی به نیازهای مادی و معنوی خود به کاربندند. در این صورت است که جوان می تواند از فرصت بی نظیر جوانی و شرایط مساعد آنبهره برداری کند.

پیامبر اکرم صلی اللهعلیه و آله می فرمایند: بر مرد با ایمان لازم استکه از نیروی خود به نفع خویشتن استفاده کند؛ در جوانی خود پیش از فرا رسیدن ایامپیری و در زندگی پیش از مرگ و از دنیای خود برای آخرت خویش بهره جوید.

و نیز فرموده است کهفرشته الهی هر شب به جوانان بیست ساله ندا می دهد: کوشش و جدیت داشته باشید و براینیل به کمال و سعادت خود مجاهده کنید.

دوران شباب، ایام مؤاخذهو مسئولیت شخصی است. سن بیداری و به خود آمدن است. موقع کار و فعالیت است. کسی کهدر بحبوحه جوانی به سعادت خود فکر نمی کند و در راه خوش بختی مادی و معنوی خویشقدم برنمی دارد، جوانی که با سستی و سهل انگاری بهترین ایام عمر خود را به رایگاناز کف می دهد و از آن فرصت بی نظیر قدردانی نمی کند، استحقاق توبیخ و کیفر دارد.

باران بی محل ندهد نفعْکشت را *** در وقت پیری اشک ندامت چه می کند!

امام صادق علیه السلام درتفسیر آیه اَوَلم نُعَمَّرکُم ما یَتَذَکَّر فیه مَنْ تذکر» می فرمایند که: دراین آیه، ملامت و سرزنش جوانان غافلی است که به هجده سالگی رسیده اند و از فرصتجوانی خود استفاده نمی کنند».

جوانا! بدان قدر روزجوانی *** مده نقد عمر از کفت رایگانی

پیامبر در بیان ارزش واهمیت فرصت جوانی در زندگی، در سفارش های ارزنده ای به ابوذر می فرماید:

یا اباذر اِغتنم خمسا قبلالخمسِ شبابک قبل هَرَمِکَ و صحَّتِکَ قبلَ سُقْمِکَ و غناک قبل فقرِک و فراغَکَقبل شُغْلِکَ و حَیواتَک قبل مَوْتِکَ.

ای اباذر! پنج چیز را پیشاز پنج چیز غنیمت بشمار: جوانی ات را قبل از پیری؛ سلامتت را قبل از بیماری؛تمکنترا قبل از تهی دستی؛فراغتت را قبل از گرفتاری؛زندگانی ات را قبل از مرگ.

پس بهترین فرصت برایکارکردن دانش آموختن و ثروت اندوختن جوانی است. اگر زندگی را به شکل هرمی ترسیمکنیم، بلندترین نقطه آن دوران جوانی است که در رأس هرم واقع شده است. جوان دردوران جوانی بسان کوهنوردی است که قله را تسخیر نموده و از شادی در پوست خود نمیگنجد.

عرض ما در آوردن اینمطالب این بود که انس باقرآن و بخصوص حفظ و فهم معانی و ترجمه و تفسیر و رااز دست ندهیم  - در خصوص حفظ قرآن کریم ازما م بگیرید  موفق باشید

محمدصادق رضایی




امیرالمؤمنین علی علیه السلام :

اگر آنچه را که می خواستی به دست نیامد ، از آنچه هستی نگران مباش

نهج البلاغه

حکمت

96

اگر

پیام : فعلا دلت را به خدا بسپار تعمیر کردنش با او

فعلا دلت را به دعا خو کن  اجابت کردنش با او  

هموست که می آمرزد فعلا دل را به انابه بند کن وا کردنش با او

داشته هایت از اوست ، نداشته ها هم نزد اوست پس خودش را بخواه همه چیزش با توست

و همیشه بگو الهی! شرمنده از اینم که تو برای ما خدایی می کنی ولی ما برای تو بندگی نمی کنیم : أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَنْ لاَ تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ‌ * وَ أَنِ اعْبُدُونِی هٰذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِیمٌ‌ » : و اینکه مرا بپرستید که راه مستقیم این است؟! آیا با شما عهد نکردم ای فرزندان آدم که شیطان را نپرستید، که او برای شما دشمن آشکاری است؟! ﴿یس‏، 61و62

2- الهی کمکم کن تا فقط تورا اجابت کنم وَ قَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ » پروردگار شما گفته است: مرا بخوانید تا (دعای) شما را بپذیرم! ﴿غافر، 60 ، نه خواسته ی شیطان را وَ قَالَ الشَّیْطَانُ . إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی » و شیطان گفت:  . جز اینکه دعوتتان کردم و شما دعوت مرا پذیرفتید! ﴿إبراهیم‏، 22

3- الهی چون تو هستی ما هم هستیم، و البته ما چه باشیم و چه نباشیم تو هستی، اصلا هر چه هست تویی و غیر تو وجود ندارد : وَ لاَ تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ لاَ إِلهَ إِلاَّ هُوَ کُلُّ شَیْ‌ءٍ هَالِکٌ إِلاَّ وَجْهَهُ لَهُ الْحُکْمُ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ‌ »: معبود دیگری را با خدا مخوان، که هیچ معبودی جز او نیست؛ همه چیز جز ذات (پاک) او فانی می‌شود؛ حاکمیت تنها از آن اوست؛ و همه بسوی او بازگردانده می شوید! ﴿القصص‏، 88 وَ یَبْقَى وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلاَلِ وَ الْإِکْرَامِ‌ » : و تنها ذات ذوالجلال و گرامی پروردگارت باقی می‌ماند! ﴿الرحمن‏، 27 یَوْمَ هُمْ بَارِزُونَ لاَ یَخْفَى عَلَى اللَّهِ مِنْهُمْ شَیْ‌ءٌ لِمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ » : روزی که همه آنان آشکار می‌شوند و چیزی از آنها بر خدا پنهان نخواهد ماند؛ (و گفته می‌شود:) حکومت امروز برای کیست؟ برای خداوند یکتای قهّار است! ﴿غافر، 16

 4- الهی برای من اختیاری مگذار، واختیارم را به دست گیر تا بی اختیار غیر تو نشوم : وَ رَبُّکَ یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ وَ یَخْتَارُ مَا کَانَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ تَعَالَى عَمَّا یُشْرِکُونَ‌ : پروردگار تو هر چه بخواهد می‌آفریند، و هر چه بخواهد برمی‌گزیند؛ آنان (در برابر او) اختیاری ندارند؛ منزه است خداوند، و برتر است از همتایانی که برای او قائل می‌شوند! ﴿القصص‏، 68

 5- الهی نگران این نیستم که :  کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَیْنَا تُرْجَعُونَ‌ : هر انسانی مرگ را می‌چشد، سپس شما را بسوی ما بازمی‌گردانند. ﴿العنكبوت‏، 57  بلکه نگرانم که خریدارم تو نباشی : إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیْهِ حَقّاً فِی التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ‌ : خداوند از مؤمنان، جانها و اموالشان را خریداری کرده، که (در برابرش) بهشت برای آنان باشد؛ (به این گونه که:) در راه خدا پیکار می‌کنند، می‌کشند و کشته می‌شوند؛ این وعده حقّی است بر او، که در تورات و انجیل و قرآن ذکر فرموده؛ و چه کسی از خدا به عهدش وفادارتر است؟! اکنون بشارت باد بر شما، به داد و ستدی که با خدا کرده‌اید؛ و این است آن پیروزی بزرگ! ﴿التوبة، 111 


الهی! قبل از اینکه اعضای بدنم بر من شهادت بدهند و در محضرت از من بازجویی شود: یَوْمَ تَشْهَدُ عَلَیْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَ أَیْدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ‌ : در آن روز زبانها و دستها و پاهایشان بر ضدّ آنها به اعمالی که مرتکب می‌شدند گواهی می‌دهد! ﴿النور، 24 حَتَّى إِذَا مَا جَاءُوهَا شَهِدَ عَلَیْهِمْ سَمْعُهُمْ وَ أَبْصَارُهُمْ وَ جُلُودُهُمْ بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ‌ : وقتی به آن می‌رسند، گوشها و چشمها و پوستهای تنشان به آنچه می‌کردند گواهی می‌دهند. ﴿فصلت‏، 20 بنده به همه ی معاصی خودم و اعضای وجودم اعتراف می کنم و می گویم : انا الذی .أَنَا الَّذِی‏ أَوْقَرَتِ الْخَطَایَا ظَهْرَهُ، وَ أَنَا الَّذِی‏ أَفْنَتِ الذُّنُوبُ عُمُرَهُ، وَ أَنَا الَّذِی‏ بِجَهْلِهِ عَصَاكَ، وَ لَمْ تَكُنْ أَهْلًا مِنْهُ لِذَاكَ. انا الذی

الهی! در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز و اکنون می گویم بی دوست بودن بهتر است از بی تو بودن است و دلم جز تو و دوستان تو را بر نمی گزیند چرا که : الْأَخِلاَّءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقِینَ‌ : دوستان در آن روز دشمن یکدیگرند، مگر پرهیزگاران! ﴿اخرف‏، 67 ، یَا وَیْلَتَا لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلاَناً خَلِیلاً : ای وای بر من، کاش فلان (شخص گمراه) را دوست خود انتخاب نکرده بودم! ﴿الفرقان‏، 28 ، وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى یَدَیْهِ یَقُولُ یَا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلاً : و (به خاطر آور) روزی را که ستمکار دست خود را (از شدّت حسرت) به دندان می‌گزد و می‌گوید: ای کاش با رسول (خدا) راهی برگزیده بودم! ﴿الفرقان‏، 27 ، قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ‌ : بگو: اگر خدا را دوست می‌دارید، از من پیروی کنید! تا خدا (نیز) شما را دوست بدارد؛ و گناهانتان را ببخشد؛ و خدا آمرزنده مهربان است.» ﴿آل‏عمران‏، 31 و اکنون این دل دوست واقعی خودش را می خواند و می گویم : یَا مُنَى قُلُوبِ الْمُشْتَاقِینَ وَ یَا غَایَةُ آمَالِ الْمُحِبِّینَ أَسْأَلُكَ حُبَّكَ‏ وَ حُبَ‏ مَنْ‏ یُحِبُّكَ وَ حُبَّ كُلِّ عَمَلٍ یُوصِلُنِی إِلَى قُرْبِكَ وَ أَنْ تَجْعَلَكَ أَحَبَّ إِلَیَّ مِمَّا سِوَاكَ وَ أَنْ تَجْعَلَ حُبِّی إِیَّاكَ قَائِداً إِلَى رِضْوَانِكَ وَ شَوْقِی إِلَیْكَ ذَائِداً عَنْ عِصْیَانِكَ وَ امْنُنْ بِالنَّظَرِ إِلَیْكَ عَلَیَّ وَ انْظُرْ بِعَیْنِ الْوُدِّ وَ الْعَطْفِ إِلَیَّ وَ لَا تَصْرِفْ عَنِّی وَجْهَك‏

الهی! توگفتی یادم کنید تا یادتان کنم : فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَ اشْکُرُوا لِی وَ لاَ تَکْفُرُونِ‌ : پس به یاد من باشید، تا به یاد شما باشم! و شکر مرا گویید و (در برابر نعمتهایم) کفران نکنید! ﴿البقرة، 152 ،  ولی گر تورا فراموش کردم فراموشم نکن و یادم کن و مرا به یاد خودت وادار کن : فَسَتَذْکُرُونَ مَا أَقُولُ لَکُمْ وَ أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ : و بزودی آنچه را به شما می‌گویم به خاطر خواهید آورد! من کار خود را به خدا واگذارم که خداوند نسبت به بندگانش بیناست!» ﴿غافر، 44﴾ 





الگوی زندگی ما قرآن و نهج البلاغه باشد

پیامبر ( ص) و اهلبت (علیهم السلام ) چگونه با قرآن زندگی می کردند ؟!

 در جهت ترویج سبک زندگی قرآن و نهج البلاغه تلاش کنیم

***


 لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثیرا

سوره احزاب (33) آیه21 

ترجمه

قطعا برای شما در رسول خدا ص اسوه نیکویی است، برای کسی که همواره به خدا و روز آخرت امید دارد و خدا را زیاد یاد می‌کند.

نکات :

أُسْوَةٌ» را به معنای قُدوه» (کسی که به او اقتدا می‌شود) و حالتی دانسته‌اند که انسان خود را در موقعیت تبعیت از دیگری قرار دهد (مفردات ألفاظ القرآن، ص76). کلمه اَسْو» به معنای معالجه جراحات با دوا و بخیه زدن می‌باشد (کتاب العین، ج7، ص333) و بر همین اساس، عده‌ای اصل ماده أس‌و» را به معنای مداوا و اصلاح دانسته و وجه تسمیه اُسوه» را این معرفی کرده‌اند که انسان با اقتدای به او می‌خواهد خود را مداوا و اصلاح (معجم المقاییس اللغة، ج‏1، ص106) و ضعف خود را جبران کند (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‏1، ص91)

کانَ لَکُمْ فی‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» این عبارت هم به معنای اینکه خود رسول خدا به گونه‌ای است که به خودی خود اسوه برای شماست» می‌تواند باشد و هم به معنای اینکه در رسول خدا خصلتی هست که آن خصلت موجب می‌شود که او اسوه شما باشد» (الکشاف، ج3،ص531)

عبارت لِمَنْ کانَ یَرْجُوا.» بدل برای لکم» است که می تواند بدل برای فصل (یعنی متمایز کند که کدام از شما) ویا بدل اشتمال (توضیح دهید حقیقت مخاطبان خود را، یعنی شما» شامل چه کسانی است) باشد. (إعراب القرآن و بیانه، ج7، ص622)

کانَ یَرْجُوا»: آمدن فعل کانَ» قبل از فعل مضارع، چنانکه قبلا بیان شد (جلسه34) دلالت بر استمرار و وجود یک روال همیشگی در آن اشخاص دارد.

حدیث:

1) از امام صادق ع روایت شده است:

خوش ندارم که مردی از دنیا برود و خوی و خصلتی از خوی‌های رسول خدا ص باشد که انجامش نداده باشد.

مکارم الأخلاق (للطبرسی)، ص40

عَنِ الصَّادِقِ ع قَالَ:

إِنِّی لَأَکْرَهُ لِلرَّجُلِ أَنْ یَمُوتَ وَ قَدْ بَقِیَتْ عَلَیْهِ خَلَّةٌ مِنْ خِلَالِ رَسُولِ اللَّهِ ص لَمْ یَأْتِ بِهَا.

2) از ابن مسعود روایت شده است: در مسجد کوفه بحثی پیش آمده بود که چرا امیرالمومنین همان گونه که با طلحه و زبیر و عایشه و معاویه درگیر شد با آن سه نفر درگیر نشد. خبر به حضرت علی ع رسید. دستور داد که ندا دهند تا مردم در مسجد جامع جمع شوند. وقتی جمع شدند بر منبر رفت و حمد و ثنای خدا را گفت، سپس فرمود:

مردم! به من چنین و چنان خبر رسیده است.

گفتند درست است؛ ما چنین گفته‌ایم.

فرمود: من در آنچه انجام داده‌ام به سنت پیامبر ان عمل کرده‌ام که خداوند عز و جل در کتابش می‌فرماید: قطعا برای شما در رسول خدا ص اسوه نیکویی است»

گفتند: امیرالمومنین! کدام پیامبران؟     

فرمود: اول آنها ابراهیم ع هنگامی که به قومش گفت: و از شما و آنچه غیر خدا می‌خوانید کنار‌گیری می‌کنم» (مریم/48) اگر بگویید ابراهیم بدون اینکه هیچ کدورتی از قومش دیده بود از آنها کناره‌گیری کرد، که کفر ورزیده‌اید؛ و اگر بگویید به خاطر امور ناخوشایندی که از آنها دید از آنها کناره گرفت، پس عذر وصی در این زمینه بیشتر است؛

و نیز به پسر خاله‌اش لوط اقتدا کردم، هنگامی که به قومش گفت اى کاش براى مقابله با شما نیرویى داشتم یا به تکیه‏گاهى محکم و استوار پناه مى‏بردم» (هود/80). اگر بگویید که لوط نیرویی برای مقابله با آنها داشت، که کفر ورزیده‌اید؛ و اگر بگویید نیرویی نداشت، عذر وصی موجه‌تر بود؛

و نیز اسوه من یوسف بود، هنگامی که گفت پروردگارا ! زندان را از آنچه مرا بدان می‌خوانند بیشتر دوست دارم» (یوسف/33). اگر گفتید دعای یوسف به درگاه خدا و خواستن زندان برای خشمگین کردن پروردگارش بود، که کافر شده‌اید؛ و اگر بگویید که برای اینکه خدایش بر او خشم نگیرد آن دعا را کرد و زندان را خواست، که عذر وصی موجه‌تر است؛

و نیز موسی هم برایم اسوه بود، هنگامی که گفت: از شما [فرعونیان] فرار کردم هنگامی که از شما ترسیدم» (شعراء/21) اگر بگویید موسی از آن قوم فرار کرد بدون اینکه ترسی از آنها داشته باشد، که کافر شده‌اید؛ و اگرگفتید موسی از آنها ترسید، پس عذر وصی بیشتر است؛

و نیز من به برادرش هارون اقتدا کردم هنگامی که به برادر خود گفت: پسر مادرم! همانا قوم مرا ضعیف شمردند و نزدیک بود که مرا به قتل برسانند» (اعراف/150) اگر گفتید که او را ضعیف نشمردند و آماده قتل وی نبودند، که کافر شده‌اید؛ و اگر بگویید که او را ضعیف شمردند و تا نزدیکی قتل وی پیش رفتند، و به همین جهت دربرابر آنها سکوت کرد، پس عذر وصی موجه‌تر است؛

و نیز اسوه من حضرت محمد ص است هنگامی که او قوم خود گریخت و از ترس آنها به غار پناه برد و مرا در بستر خود خواباند؛ اگر گفتید گریختن وی از قومش بدون هیچ ترسی از آنها بود، که کفر ورزیده‌اید؛ و اگر بگویید از آنها ترسید و مرا در بسترش خواباند و از ترس آنها بود که به غار گریخت، عذر وصی بیشتر است.

تدبر

1) پیامبر اسوه نیت، اما این اسوه برای کسی است که افق نگاهش محدود به دنیا نباشد، بلکه بخواهد بر اساس امید به خدا و آخرت زندگی‌خود را سامان دهد، و بخواهد حضور خدا در زندگی‌اش پررنگ باشد (ذکر کثیر)

2) اینکه تعبیر لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثیرا» را به عنوان بدل برای لکم» آورد نشان می‌دهد اسوه قرار دادن رسول خدا، کاری نیست که هر مومنی وما انجام دهد، بلکه تنها کار آن دسته از مومنانی است که چنان حقیقت ایمان در آنها رسوخ کرده که امید به خدا و آخرت دارند (یعنی ایمانشان چنان به خدا و آخرت تعلق گرفته که آنها را به عمل صالح متناسب با آن وامی‌دارد) و به خاطر برخورداری از ذکر کثیر، هیچگاه از خدا غافل نمی‌شوند (المیزان، ج16، ص289)

3) لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»:

چرا تعبیر فی رسول الله» را آورد و نفرمود رسول الله اسوه است»؟

الف. شاید بدین جهت که نه وضعیت کلی او، بلکه هر کاری و صفتی که در او» یافت شود، سزاوار است اسوه قرار گیرد. (حدیث1)

ب. .

4) لَقَدْ کانَ .»: الگو بودن پیامبر، امری قطعی و غیرقابل تردید و نیز همیشگی است. (قرائتی، تفسیر نور، ج9، ص345)

5) . أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا .»:

 نفرمود لمن آمن» و حتی نفرمود لمن یرجو»؛ بلکه فرمود لمن کان یرجو». یعنی اسوه بودن پیامبر در همه زمینه‌ها (تدبر3) و برای همه زمانها (تدبر4) برای کسانی است که ایمان خدا و آخرت در آنها به حد رجاء دائمی رسیده باشد، یعنی اولا از حد باور درونی (ایمان) به خدا و آخرت فراتر رفته و بدانها دل‌بسته باشد (= رجاء و امید) و ثانیا این امید و دلبستگی او به خدا و آخرت به صورت یک روال جدی و مستمر در زندگی‌اش قرار گرفته باشد.

شاید به همین جهت است که تعبیر ذکر الله کثیرا»‌را هم بر آن عطف کرد؛ اگر کسی واقعا به خدا  آخرت امید بسته باشد، یاد و حضور خدا در زندگیش پررنگ می‌باشد.

6) . أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثیرا»:

اینکه کسی واقعا دنبال خدا و آخرت و اهل ذکر کثیر باشد، بتنهایی کافی نیست، بلکه چنین کسی، نیاز به اسوه هم دارد.




شناسنامه حضرت فاطمه‏ زهرا علیها السّلام‏

نام: فاطمه. كنیه‏هاى مشهور: امّ الحسن، امّ الحسین، امّ ابیها، امّ الائمّه.  مشهورترین لقبها: زهرا، صدّیقه، طاهره، كبرى، سیّده، بتول.   پدر: حضرت محمّد بن عبد اللَّه  ص   مادر: خدیجه س     محلّ تولد: مكّه.  سال تولد: سال دوم بعثت. روز میلاد: بیستم جمادى الثانى.   نام همسر: على بن ابى طالب علیه السّلام   زمان ازدواج: رجب یا ذى حجّه سال دوم هجرت در مدینه.  مدّت زندگانى با على علیه السّلام: نه سال.

مشهورترین و صحیح‏ترین مناقب و فضائل آن حضرت:

1- اینكه غضب فاطمه س موجب غضب خدا و رسول او، و رضاى فاطمه سبب رضاى ایشان است.  2- فاطمه برترین ن دو عالم است. 3- فاطمه معصوم از هر گونه گناه مى‏باشد.  4- آن حضرت محبوبترین و عزیزترین مردم در نزد رسول خدا ص بوده است.  5- خداوند در روز قیامت، به آن حضرت اجازه شفاعت مى‏دهد.  6- زهد و قناعت نمونه.   9- احترام بى‏حدّ پیامبر به آن حضرت.   10- او عابدترین مردم در زمان خود بوده است.   11- صدق و راستگویى حضرت فاطمه علیها السّلام.   12- علم زیاد آن حضرت.

 

 


گزیده بیانات | حقوق افراد در رسانه‌ها»

از نظر رهبر معظم انقلاب اسلامی، سبک زندگی» بخش اصلی و نرم‌افزاری تمدن نوین اسلامی» است و اکنون انقلاب اسلامی به مرحله‌ای رسیده که باید توانمندی و نوزایی خود را در این بخش به نمایش بگذارد. اما ابعادی که تاکنون رهبر انقلاب در این زمینه معرفی کرده‌اند محدود به الگوهای رفتار فردی و حوزه زندگی فردی نشده و حوزه‌های رفتار اجتماعی را نیز در بر می‌‌گیرد. رفتار کنشگران ی و فعالین اجتماعی نیز از جمله مواردی است که ایشان در سخنرانی  خود در جمع جوانان بجنوردی به عنوان موضوعات مطرح در حوزه سبک زندگی به آن اشاره کردند. البته آسیب‌شناسی‌ها و گلایه‌های ایشان از برخی رفتار‌های خارج از چهارچوب‌های اخلاق رسانه‌ای سابقه‌ای دیرینه دارد. در متن زیر  به گوشه‌ای از بیانات ایشان درباره حقوق افراد در رسانه‌ها» اشاره شده است.

* حقوق افراد را چقدر مراعات میکنیم؟
اصل قضیه این است که ما بتوانیم متن زندگی را، این بخش اصلی تمدن را اصلاح کنیم. البته در انقلاب، در این بخش، پیشرفت ما چشمگیر نیست؛ در این زمینه، ما مثل بخش اول حرکت نکردیم، پیشرفت نکردیم. خب، باید آسیب‌شناسی کنیم؛ چرا ما در این بخش پیشرفت نکردیم؟
بعد از آنکه علتها را پیدا کردیم، آن وقت بپردازیم به این که چگونه میتوانیم اینها را علاج کنیم. اینها به عهده‌ی کیست؟ به عهده‌ی نخبگان - نخبگان فکری، نخبگان ی - به عهده‌ی شما، به عهده‌ی جوانها. اگر در محیط اجتماعی ما گفتمانی به وجود بیاید که ناظر به رفع آسیبها در این زمینه باشد، میتوان مطمئن بود با نشاطی که نظام جمهوری اسلامی و ملت ایران دارند، با استعدادی که وجود دارد، ما در این بخش پیشرفتهای خوبی خواهیم کرد.
بنابراین باید آسیب‌شناسی کنیم؛ یعنی توجه به آسیبهائی که در این زمینه وجود دارد و جستجو از علل این آسیبها. حقوق افراد را چقدر مراعات میکنیم؟ در رسانه‌ها چقدر مراعات میشود؟ در اینترنت چقدر مراعات میشود؟ ۱۳۹۱/۰۷/۲۳

* اینها فضای زندگانی ما را ظلمانی میکند.
 به اخلاق خودمان هم برسیم. اخلاق اهمیتش از عمل هم بیشتر است. فضای جامعه را فضای برادری، مهربانی، حسن ظن قرار بدهیم. من هیچ موافق نیستم با اینکه فضای جامعه را فضای سوءظن و فضای بدگمانی قرار بدهیم. این عادات را از خودمان باید دور کنیم. اینکه متأسفانه باب شده که رومه و رسانه و دستگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های گوناگون ارتباطی - که امروز روزبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌روز هم بیشتر و گسترده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تر و پیچیده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تر میشود - روشی را در پیش گرفته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند برای متهم کردن یکدیگر، این چیز خوبی نیست؛ این چیز خوبی نیست، دل ما را تاریک میکند، فضای زندگی ما را ظلمانی میکند. هیچ منافات ندارد که گنهکار تاوان گناه خودش را ببیند، اما فضا، فضای اشاعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی گناه نباشد؛ تهمت زدن، دیگران را متهم کردن به شایعات، به خیالات. همین جا من این را هم بگویم: اینکه در دادگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها - که در تلویزیون هم پخش میشد - از قول یک متهمی چیزی راجع به یک کس دیگری گفته میشود، من این را بگویم که این، شرعاً حجیت ندارد. بله، متهم هرچه درباره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی خود در دادگاه بگوید، این حجت است. ۱۳۸۸/۰۶/۲۹
 
* حرف‌های نادرست موجب غفلت از دشمن میشود
اگر حواستان پرت شد، غافل شدید، تمرکز را از دست دادید، به چیز دیگری سرگرم شدید، نتوانستید پیش‌بینی کنید که او چه کار میخواهد بکند، حتماً ضربه میخورید. دشمن که نخوابیده؛ او بیدار است: و انّ اخا الحرب الأرق و من نام لم‌ینم عنه». شما اگر حواست پرت شد، شما اگر از موقعیت خودت غافل شدی، دلیل این نمیشود که دشمنی هم که در مقابل توست، حواسش پرت شده باشد؛ او ممکن است حواسش جمع باشد، بزند. پس باید حواسها جمع باشد. اینکه ما این همه عرض میکنیم، توصیه میکنیم، تأکید میکنیم، هم به مسئولین، هم به مردم، که خودتان را به مسائل فرعی سرگرم نکنید، برای خاطر این است. اینکه به مطبوعات، به رسانه‌ها، به رومه‌ها، به پایگاه‌های اینترنتی که امروز رواج پیدا کرده است، هی سفارش میکنیم که از وارد کردن حرفها و مطالب نادرست - که ذهن مردم را مشغول میکند - به فضای ذهنی مردم پرهیز کنید، به خاطر این است. ۱۳۹۱/۱۰/۱۹

* تهمت زدن به مسئولین کشور جایز نیست
بعضی‌ها - چه مطبوعات، چه بعضی از عناصر گوناگون - توصیه‌پذیر نیستند؛ آنها از ما توصیه نمیخواهند؛ معلوم نیست تهای بعضی از این دستگاه‌ها و مطبوعات و رسانه‌ها را کی معین میکند و کجا معین میشود - نانشان در ایجاد اختلاف است - اما آن کسانی که مصالح کشور را میخواهند، مایلند حقائق را غالب کنند، من توصیه‌ام به آنها این است که از این اختلافات جزئی و غیر اصولی صرف نظر کنند. شایعه‌سازی و شایعه‌پراکنی درست نیست. انسان می‌بیند صریحاً و علناً به مسئولین کشور - کسانی که بارهای کشور را بر دوش دارند - تهمت میزنند، نسبت به اینها شایعه‌سازی میکنند؛ فرق هم نمیکند، چه رئیس جمهور باشد، چه رئیس مجلس باشد، چه رئیس مجمع تشخیص مصلحت باشد، چه رئیس قوه‌ی قضائیه باشد؛ اینها مسئولین کشورند. مسئولین کشور کسانی هستند که زمام یک کاری به اینها سپرده است؛ مردم باید به اینها اعتماد داشته باشند، حسن ظن داشته باشند. نباید شایعه‌پراکنی کرد؛ دشمن این را میخواهد. دشمن میخواهد شایعه‌پراکنی کند؛ میخواهد دلها را نسبت به یکدیگر، نسبت به مسئولین بدبین کند. ۱۳۸۸/۰۹/۰۴

* فضا را نباید از گمان سوء پر کرد
فضا را نباید از تهمت و از گمان سوء پر کرد. قرآن کریم میفرماید: لو لا اذ سمعتموه ظنّ المؤمنون و المؤمنات بانفسهم خیرا»؛ وقتی میشنوید که یکی را متهم میکنند، چرا به همدیگر حسن ظن ندارید؟ تکلیف دستگاه اجرائی و قضائی به جای خود محفوظ است. دستگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های اجرائی باید مجرم را تعقیب کنند، دستگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های قضائی باید مجرم را محکوم و مجازات کنند؛ با همان روشی که ثابت میشود و در قوانین اسلامی و قوانین عرفی ما هست و هیچ هم در این زمینه نباید کوتاه بیایند؛ اما مجازات مجرم که از طرق قانونی جرم او ثابت شده است، غیر از این است که به گمان، به خیال، به تهمت، یکی را متهم کنیم، بدنام کنیم، توی جامعه دهن به دهن بگردانیم. اینکه نمیشود. این فضا، فضای درستی نیست. ۱۳۸۸/۰۶/۲۹

* این کدر کردن فضاست.
دیگران - خارجی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها، بیگانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها، تلویزیونهای مغرض - علیه کسی یا کسانی حرفی بزنند، ادعا کنند که اینها فلان جا خیانت کردند، فلان جا خطا کردند؛ ما هم عین همان را پخش کنیم. این، ظلم است؛ این، مورد قبول نیست. رسانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های بیگانه کِی دلشان برای ما سوخته است؟ کِی خواسته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند حقائق در مورد ما روشن بشود، که در این مورد بیایند حقیقت را گفته باشند؟ میگویند، حرفهائی میزنند، ادعاهائی میکنند. نباید گفت اینها شفافیت است. این، شفافیت نیست؛ این، کدر کردن فضاست. شفافیت معنایش این است که مسئول در جمهوری اسلامی عملکرد خودش را به طور واضح در اختیار مردم قرار بدهد؛ این معنای شفافیت است، باید هم بکنند؛ اما اینکه ما بیائیم این و آن را بدون اینکه اثبات شده باشد، بگیریم زیر بار فشار تهمت و چیزهائی را به آنها نسبت بدهیم که ممکن است در واقع راست باشد، اما تا مادامی که ثابت نشده است، ما حق نداریم آن را بیان کنیم؛ این آن را متهم کند، آن این را متهم کند؛ از رسانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی بیگانه - رسانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی مغرض انگلیس - شاهد برایش بیاوریم، بعد هم یک نفر از آن طرف پیدا بشود و کل نظام را به اموری که شایسته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی نظام اسلامی نیست و نظام اسلامی شأنش بسیار بالاتر است از این چیزهائی که بعضی به نظام اسلامی نسبت میدهند، متهم بکند، این اشکال بر آنها بیشتر هم وارد است. تهمت زدن به یک شخص گناه است، تهمت زدن به یک نظام اسلامی، به یک مجموعه، گناه بسیار بزرگتری است. ۱۳۸۸/۰۶/۲۹

* همان حرف‌های آشکار را بیان کنید
البته انتقاد منطقی، گفتن حرف صحیح اینقدر حرفهای آشکار وجود دارد که انسان اگر ذکر آنها را بکند، اصلاً هم غیبت نیست، و میتواند انسان نقد بکند. بله مسلّم است، امروز یک جریان صحیح و حقّی در جامعه‌ی ما وجود دارد، جریانهای باطلی هم وجود دارد که به انواع و اقسام طرق میخواهند جامعه را خراب کنند، انقلاب را منحرف کنند؛ در این شکی نیست. آدمهائی هم در رأس این جریانات هستند. چه ومی دارد که انسان به این آدمها تهمت بزند. چه ومی دارد که غیبت اینها را بکند. حرف آشکار اینقدر دارند؛ همان حرفهای آشکار را بیان بکنند، تبیین بکنند، توضیح بدهند، مطلب روشن خواهد شد. ۱۳۸۹/۱۰/۰۷

* عمده این است خودمان را مقید کنیم.
 این رسانه‌های الکترونیکی و اینترنتی متأسفانه موجب شده است که افراد بی‌محابا علیه یکدیگر حرف بزنند، بد بگویند. باید از طرف مسئولین کشور برای این هم یک جوری تدبیر بشود. ولی عمده این است که خود ما مردم، خودمان را مقید کنیم به اخلاق اسلامی؛ خودمان را مقید کنیم به قانون. حالا این حرف من بهانه‌ای نشود برای اینکه یک عده‌ای بروند جوانهای انقلابی را به عنوان جوانهای تند، مورد ملامت و شماتت قرار بدهند؛ نه، من همه‌ی جوانهای غیور کشور را، جوانهای مؤمنِ انقلابی کشور را فرزندان خودم میدانم و پشت سر آنها قرار میگیرم؛ من از جوانان انقلابی و مؤمن و غیور حمایت میکنم؛ منتها همه را توصیه میکنم به این که در رفتار خود، با اخلاق اسلامی رفتار کنند؛ قانون را مراعات کنند. همه باید قانون را مراعات کنند. تجسم انقلاب در قانون جمهوری اسلامی است. ۱۳۹۱/۰۱/۰۱

* علاقه‌مندی خودتان را از راه تخریب دیگران نشان ندهید
از طرف علاقه‌مندان به نامزدهای انتخاباتی گوناگون، بداخلاقیهای انتخاباتی، شایسته‌ی ملت ما نیست؛ تهمت زدن آدمهای مؤمن را، مصونیت‌دار از لحاظ اسلامی و شرعی را؛ در معرض هتک آبرو قرار دادن در شبنامه‌ها، در مطبوعات، در پایگاههای اینترنتی و غیره، این‌ها اصلاً مصلحت نیست. من به طور جد از همه‌ی کسانی که نسبت به نامزدهای مختلف علاقه‌مندی‌ای دارند، درخواست می‌کنم، اصرار می‌کنم که این علاقه‌مندی خودتان را از راه تخریب دیگران، اهانت به دیگران، متهم کردن دیگران نشان ندهید. هرچه می‌خواهید، از نامزد مورد علاقه‌ی خودتان تمجید کنید، تعریف کنید؛ اما دیگران را تخریب نکنید. این علامت بدی است. ۱۳۸۶/۱۰/۱۲

* تا وقتی جرمی ثابت نشده است، نبایستی کسی را در معرض قرار داد
به هر کسی ممکن است یک اتهامی وارد شود. تا وقتی که از طریق قانونی جرم ثابت نشده است، نه در خود قوه، نه در بیرون قوه، نه در تریبونها و منبرهای رسمی، نه در وسائل ارتباط جمعی، کسی حق ندارد آبروی یک مسلمانی را ببرد؛ این بسیار مسئله‌ی مهمی است. بعضی اوقات انسان می‌بیند روی قوه‌ی قضائیه فشار می‌آورند که آقا افشاء کنید. نه آقا، هیچ ومی ندارد افشاء کردن. در موارد خاصی، بله، شارع مقدس مشخصاً و معیناً خواسته است که مردم مجازات را ببینند، یا مجازات شونده را بشناسند؛ اینها موارد خاصی است، مال همه جا نیست. بخصوص وقتی که در فضای جامعه روحیه‌ی تعمیم وجود دارد که یک چیزی را به غیر مورد خودش تعمیم میدهند، اینجا انسان خیلی باید احتیاط کند. تا وقتی جرمی ثابت نشده است، قطعاً نبایستی کسی را در معرض قرار داد؛ در معرض اتهام هم نباید قرار داد؛ چون وقتی گفتید متهم است، افکار عمومی تفکیک نمیکند بین متهمی که هیچ گناهی نکرده است، با آن کسی که شواهدی بر گناه او وجود دارد. ۱۳۹۰/۰۴/۰۶

* نباید اتهام افراد در افکار عمومی مطرح شود
حتّی اگر چنانچه فرض کنیم یک نفری جرمی هم کرده است، این جرم در دادگاه صالح اثبات هم شده است، این شخص به مجازات محکوم هم شده است - فرض کنید رفته زندان - چه ومی دارد ما اسم او را در رومه‌ها منتشر کنیم تا بچه‌ی این آدم که دارد مدرسه میرود، دیگر رویش نشود مدرسه برود؟ چه اشکال دارد که این مدتِ زندانش را بگذراند، بیاید بیرون، خودش و خانواده‌اش زندگی عادی‌شان را ادامه دهند؟ خب، جرمی کرد، مجازات شد، تمام شد دیگر. باید حتماً آبروریزی بشود؟ این از نکات بسیار مهمی است.
البته مخاطب این حرف فقط قوه‌ی قضائیه نیست؛ مسئولان قوه، خارج قوه، رسانه‌ها مخاطبند. نه از آن طرف بایستی عملکرد قوه‌ی قضائیه را زیر سؤال برد؛ هر اقدامی که قوه‌ی قضائیه میکند، بگویند نخیر، یک کاسه‌ای زیر نیم‌کاسه هست، یک غرضی هست - نخیر، کسی نباید اینجور عمل کند، اینجور حرف بزند - نه از این طرف، افراد به صرف اینکه متهم به یک معنائی شدند، این اتهام آشکار شود، واضح شود، در افکار عمومی مطرح شود. افکار عمومی از این مسئله چه لذتی میبرد؟ برای افکار عمومی چه فایده‌ای دارد که بداند زیدی، عمروی، بکری متهم به فلان عمل خلافی است؟ باید به اینها توجه کرد. ۱۳۹۰/۰۴/۰۶

* نمیشود گفت اگر طرف قصد اصلاح دارد، پس جایز است
اینی که اصلاً این کار [غیبت] جایز است یا جایز نیست ولو به قصد اصلاح باشد، این را نمیشود به طور مطلق یک چنین چیزی را پابند شد؛ که ما بگوئیم ما چون میخواهیم در امر جامعه اصلاح کنیم، پس زیدی را، عمروی را یا یک جریانی را به طور مطلق مورد تهاجم قرار بدهیم، غیبت کنیم؛ حالا آن کسانی که این کارها را میکنند، خیلی اوقات به غیبت هم اکتفاء نمیکنند؛ خب، ملاحظه میکنید دیگر. گاهی چیزهائی را می‌آورند که معلوم نیست حدِّ غیبت بر او صادق باشد؛ شاید مصداق تهمت است، مصداق افتراء است، مصداق قول به غیر علم است، مصداق سبّ و شتم است؛ نمیشود این را گفت که اگر طرف قصد اصلاح دارد، پس بنابراین این جایز است برای او، نه؛ موارد استثناء همان مواردی است که [در کتب فقهی] ذکر شده است.

منتها باید این موارد صدق کند، احراز بشود. این خیلی مهم است. واقعاً یکی از چیزهائی که ما همه‌مان [باید توجه کنیم]، به مردم هم باید بگوئیم، یاد بدهیم که توجه بکنند این است که: به صرف توهم این که حالا این کار مصلحت دارد، دستشان را، یا قلمشان را، یا وبلاگشان را آزاد نکنند که هر چه به دهنشان آمد، آن را بگویند؛ اینجور نیست، چون وسائل مدرن امروز همه مشمول همین حکم است. یعنی خواندن وبلاگ هم مثل خواندن کاغذ است، کتاب است، نامه است، مثل شنیدن حرف است. استماع غیبت شامل همه‌ی اینها میشود؛ یعنی ملاک استماع در اینها وجود دارد مسلماً. شنیدن به گوش خصوصیتی ندارد، خواندن تو نامه هم عین همان است که ما در بحث استماع این را تأکید کردیم و عرض کردیم.

خب، دوربین هم همین جور است. فرض کنید که اگر چنانچه انسان یک خطائی را از کسی دید، این را رفت با دوربین ثبت کرد، بعد آمد یک جائی نشان داد؛ این هم همان است دیگر، چه فرقی میکند؟ یعنی بایستی واقعاً به اینها توجه کرد. محیط را باید محیط اخلاقی کرد. ما اگر بخواهیم جامعه را اصلاح بکنیم، این اصلاح فقط به این نیست که انسان از افراد غیبت بکند. راه‌های دیگری هم وجود دارد. حالا من غیبت را عرض میکنم. فضلاً از تهمت و افتراء و اینها. ۱۳۸۹/۱۰/۰۷

* باید انتقاد را از عیب‌جوییِ بی‌منطق تفکیک کرد
انتقاد، طلب اصلاح و مطالبه‌ی مطالبات مردم، خوب است؛ عیب‌جوییِ بی‌منطق، بزرگنمایی، تهمت‌زنی و افترا و شایعه‌پراکنیِ بی‌اساس بد است؛ اینها را باید از هم تفکیک کرد. به نظر من این یکی از چیزهایی است که ما هر چه در گذشته در این زمینه کوتاهی داشتیم، حالا باید از این کوتاهی‌ها استغفار کنیم و نگذاریم غفلت ما ادامه پیدا کند. ۱۳۸۴/۰۸/۰۸


خارج فقه / حکم غیبت با ابزار قلم و رسانه‌های جدید

حضرت آیت‌الله العظمی ‌ای در جلسه درس خارج فقه امروز (۸۹/۱۰/۷) در ذیل بحثِ موارد استثناء از حکم حرمت غیبت، در پاسخ به سؤالی پیرامون صدق غیبت در مواردی چون ذکر در نوشته، وبلاگ یا ضبط صوت و تصویر و انتقال آن، به نکات مهمی در تبیین احکام آن اشاره فرمودند، که نظر به اهمیت بحث، این بخش از بیانات معظم‌له در اختیار علاقمندان قرار می‌گیرد:
*
صدای این بخش از بیانات را از اینجا بشنوید:

*
اینی که اصلاً این کار [غیبت] جایز است یا جایز نیست ولو به قصد اصلاح باشد، این را نمیشود به طور مطلق یک چنین چیزی را پابند شد؛ که ما بگوئیم ما چون میخواهیم در امر جامعه اصلاح کنیم، پس زیدی را، عمروی را یا یک جریانی را به طور مطلق مورد تهاجم قرار بدهیم، غیبت کنیم؛ حالا آن کسانی که این کارها را میکنند، خیلی اوقات به غیبت هم اکتفاء نمیکنند؛ خب، ملاحظه میکنید دیگر. گاهی چیزهائی را می‌آورند که معلوم نیست حدِّ غیبت(۱) بر او صادق باشد؛ شاید مصداق تهمت است، مصداق افتراء است، مصداق قول به غیر علم است، مصداق سبّ و شتم است؛ نمیشود این را گفت که اگر طرف قصد اصلاح دارد، پس بنابراین این جایز است برای او، نه؛ موارد استثناء همان مواردی است که [در کتب فقهی] ذکر شده است.

منتها باید این موارد صدق کند، احراز بشود. این خیلی مهم است. واقعاً یکی از چیزهائی که ما همه‌مان [باید توجه کنیم]، به مردم هم باید بگوئیم، یاد بدهیم که توجه بکنند این است که: به صرف توهم این که حالا این کار مصلحت دارد، دستشان را، یا قلمشان را، یا وبلاگشان را آزاد نکنند که هر چه به دهنشان آمد، آن را بگویند؛ اینجور نیست، چون وسائل مدرن امروز همه مشمول همین حکم است. یعنی خواندن وبلاگ هم مثل خواندن کاغذ است، کتاب است، نامه است، مثل شنیدن حرف است. استماع غیبت شامل همه‌ی اینها میشود؛ یعنی ملاک استماع در اینها وجود دارد مسلّماً. شنیدن به گوش خصوصیتی ندارد، خواندن تو نامه هم عین همان است که ما در بحث استماع این را تأکید کردیم و عرض کردیم.

خب، دوربین هم همین جور است. فرض کنید که اگر چنانچه انسان یک خطائی را از کسی دید، این را رفت با دوربین ثبت کرد، بعد آمد یک جائی نشان داد؛ این هم همان است دیگر، چه فرقی میکند؟ یعنی بایستی واقعاً به اینها توجه کرد. محیط را باید محیط اخلاقی کرد. ما اگر بخواهیم جامعه را اصلاح بکنیم، این اصلاح فقط به این نیست که انسان از افراد غیبت بکند. راه‌های دیگری هم وجود دارد. حالا من غیبت را عرض میکنم. فضلاً(۲) از تهمت و افتراء و اینها.

بنده یک وقتی
به یک مناسبتی در یک صحبت عمومی عرض کردم به مردم که قرآن کریم میفرماید: لولا اذ سمعتموه ظن المؤمنون و المؤمنات بأنفسهم خیراً»؛ (۳) یعنی وقتی افک(۴) را شنیدید چرا به همدیگر حسن‌ظن نداشتید؟ یعنی از اول رد کنید افک را. [اگر] آمدند به یک نفری تهمت زدند، یک چیزی را گفتند - حالا یا با عنوان تهمت یا به عنوان غیبت - چرا قبول میکنید؟ ببینید این کلمه‌ی لولای تحذیریه در قرآن و در کلام عرب خیلی معنای وسیعی دارد، فقط معنایش چرا» نیست، که ما بگوئیم چرا این کار را نکردی. چرای با تأکید است. یعنی آه، وای، چرا؛ معنای لولا» این است؛ تحذیریه است. {چرا} لولا اذ سمعتموه ظن المؤمنون و المؤمنات بأنفسهم [خیراً]»؛ یعنی چرا به هم ظن نیک ندارید، چرا به هم حسن‌ظن ندارید. تا فوراً کسی آمد، شما بگوئید بله، احتمال درستیاش هم اگر بود، آدم به صورت یقین آن را بداند و نقل بکند. این درست نیست، این ممنوع است. این چیزی که امروز مورد ابتلاست در جامعه‌ی ما، از همان چیزهائی است که بایست از همین ادله‌ی غیبت بفهمیم که درست نیست؛ این وضعی که وجود دارد درست نیست. البته انتقاد منطقی، گفتن حرف صحیح اینقدر حرفهای آشکار وجود دارد که انسان اگر ذکر آنها را بکند، اصلاً هم غیبت نیست، و میتواند انسان نقد بکند. بله مسلّم است، امروز یک جریان صحیح و حقّی در جامعه‌ی ما وجود دارد، جریانهای باطلی هم وجود دارد که به انواع و اقسام طرق میخواهند جامعه را خراب کنند، انقلاب را منحرف کنند؛ در این شکی نیست. آدمهائی هم در رأس این جریانات هستند. چه ومی دارد که انسان به این آدمها تهمت بزند. چه ومی دارد که غیبت اینها را بکند. حرف آشکار اینقدر دارند؛ همان حرفهای آشکار را بیان بکنند، تبیین بکنند، توضیح بدهند، مطلب روشن خواهد شد؛ هیچ نیازی به غیبت کردن نیست که آدم بگوید حالا ما برای اصلاح مثلاً غیبت میکنیم.

بنابراین به نظر من همین ادله‌ای که در باب غیبت خواندیم، این تمام المراد را به ما نشان میدهد؛ یعنی واقعاً همانی که باید بفهمیم از شرع مقدس همین را انسان میفهمد و تشخیص میدهد. باید بر طبق همین هم عمل کرد.

۱) معنی غیبت، تعریف غیبت
۲) تا چه رسد به
۳) سوره‌ی نور، آیه ۱۲
۴) تهمت، افترا، نسبت ناروا

اعجاز ترتیب بیان در قرآن !!؟

از قافله جا نمانیم !!؟

أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ النُّجُومُ وَ الْجِبَالُ وَ الشَّجَرُ وَ الدَّوَابُّ وَ کَثِیرٌ مِنَ النَّاسِ وَ کَثِیرٌ حَقَّ عَلَیْهِ الْعَذَابُ وَ مَنْ یُهِنِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ مُکْرِمٍ إِنَّ اللَّهَ یَفْعَلُ مَا یَشَاءُ  : ﴿الحج‏،


آیا ندیدى كه تمام كسانى كه در آسمانها و كسانى كه در زمینند براى خدا سجده مى‏كنند؟! و (همچنین) خورشید و ماه و ستارگان و كوه‏ها و درختان و جنبندگان، و بسیارى از مردم! امّا بسیارى (ابا دارند، و) فرمان عذاب درباره آنان حتمى است و هر كس را خدا خوار كند، كسى او را گرامى نخواهد داشت! خداوند هر كار را بخواهد (و صلاح بداند) انجام مى‏دهد!

اونهایی که برای خدا سجده می کنن :

اول آسمانی ها -  بعد زمینی ها -  دوباره از آسمانی ها : اول خورشید – دوم ماه – سوم ستاره

دوباره از زمینی ها : از بالا : اول کوه – پایین تر جنگلها – پایین تر حیوانات – پایین تر مردم

******* نکته:::: خداوند داره میگه از آن دور همه دارن برای من خدا سجده می کنن تا رسیدم به توی انسان

از قافله جا نمانیم چون می فرماید::::  وَ مَنْ یُهِنِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ مُکْرِمٍ إِنَّ اللَّهَ یَفْعَلُ مَا یَشَاءُ  :  و هر كه خدا او  را  خوار كند او را گرامى‏دارنده‏اى نیست ، چرا كه خدا هر چه بخواهد انجام مى‏دهد . ﴿الحج‏،

 

 

 


به عنایت الهی مجددا توفیق حاصل شده که دراین مسیر قدم برداریم البته پس از کسالت جسمی مدیدی که ایجاد شده بود به معجزه قرآن سلامتی حاصل شده و تا در راه تقلین نشر معارف نمایم . التماس دعا

قرآن كریم هم عزت را منحصر در خداى سبحان كرده، و فرموده: (إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِیعاً، عزت همه‏اش از خداست)، 1» و هم نیرو را منحصر در او كرده و فرموده: (أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِیعاً، نیرو همه‏اش از خداست) 2». و معلوم است كسى كه به این دین و به این معارف ایمان دارد، دیگر در دلش جایى براى ریا و سمعه و ترس از غیر خدا و امید به غیر خدا و تمایل و اعتماد به غیر خدا، باقى نمى‏ماند، و اگر براستى این دو قضیه براى كسى معلوم شود، یعنى علم یقینى بدان داشته باشد، تمامى پستى‏ها و بدیها از دلش شسته میشود و این دو قضیه دل او را به زیور صفاتى از فضائل، در مقابل آن رذائل مى‏آراید، صفاتى الهى چون تقواى باللَّه و تعزز باللَّه و غیر آن از قبیل مناعت طبع و كبریاء و غناى نفس و هیبتى الهى و ربانى.

عزت . پیروزی  برای همه شما آرزومندم . رضایی

 1- سوره یونس آیه 65

2- سوره بقره آیه 165


همراهان ارزشمند همراه وبلاگ " عمارت دل "


به گروه خوبان از منظر نهج البلاغه حیات عقل و دل » از زبان مولی علی ع


بپیوندید و علی ع را ترویج کنید:


  نهج البلاغة-ترجمه دشتى       خطبه 193     ص : 405


پرهیزكار را مى‏بینى كه: آرزویش نزدیك، لغزش‏هایش اندك، قلبش فروتن، نفسش قانع، خوراكش كم، كارش آسان، دینش حفظ شده، شهوتش در حرام مرده و خشمش فرو خورده است. مردم به خیرش امیدوار، و از آزارش در امانند. اگر در جمع بى‏خبران باشد نامش در گروه‏ یاد آوران خدا »» ثبت مى‏گردد، و اگر در یاد آوران باشد نامش در گروه‏ بى‏خبران »» نوشته نمى‏شود.


***


مدیریت مطالب عمارت دل :  محمدصادق رضائی


نهج البلاغة-ترجمه دشتى       خطبه 193    ص : 405

پرهیزكار را مى‏بینى كه: آرزویش نزدیك، لغزش‏هایش اندك، قلبش فروتن، نفسش قانع، خوراكش كم، كارش آسان، دینش حفظ شده، شهوتش در حرام مرده و خشمش فرو خورده است. مردم به خیرش امیدوار، و از آزارش در امانند. اگر در جمع بى‏خبران باشد نامش در گروه‏ »»»»یاد آوران خدا ثبت مى‏گردد، و اگر در یاد آوران باشد نامش در گروه‏»»»» بى‏خبران نوشته نمى‏شود.

نهج البلاغة-ترجمه دشتى       خطبه 193     ص : 405

پرهیزكار را مى‏بینى كه: آرزویش نزدیك، لغزش‏هایش اندك، قلبش فروتن، نفسش قانع، خوراكش كم، كارش آسان، دینش حفظ شده، شهوتش در حرام مرده و خشمش فرو خورده است. مردم به خیرش امیدوار، و از آزارش در امانند. اگر در جمع بى‏خبران باشد نامش در گروه‏ یاد آوران خدا»»»»»» ثبت مى‏گردد، و اگر در یاد آوران باشد نامش در گروه‏ بى‏خبران»»»»» نوشته نمى‏شود. :::::::: خود را به کدام گروه بپیوندیم؟؟

*************

سلام بر همه ی  شما اهل قرآن و محبان اهل بیت علیهم السلام ؛ رهروان مخلص ، ولایتمداران بصیر و صبور وشجاع ؛ مدافعان انی تارک فیکم الثقلین »» از حریمِ متن تا حرمِ صاحب متون (اهل بیت) ، از قرآن و روایات و نهج البلاغه و صحیفه ، تا کعبه ومدینه و نجف و کربلا ، از مشهد و دمشق و سامرا تا امام و رهبری و شهدا؛ ما همه فقیرانی هستیم که آرم و علامتمون اینجاست :یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ : اى مردم ، شما به خدا نیازمندید ، و خداست كه بى‏نیازِوستوده است . ﴿فاطر، 15﴾   ******* اما همه ی ما و شما انشاء الله از باب : الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالاَتِ اللَّهِ وَ یَخْشَوْنَهُ وَ لاَ یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ وَ کَفَى بِاللَّهِ حَسِیباً : همان كسانى كه پیامهاى خدا را ابلاغ مى‏كنند و از او مى‏ترسند و از هیچ كس جز خدا بیم ندارند . و خدا براى حسابرسى كفایت مى‏كند . ﴿الأحزاب‏، 39 انجام وظیفه »»» خواهیم نمود .

آنگونه که امام علی ع فرمودند: نهج البلاغة-ترجمه دشتى       خطبه 198     ص : 417  : قرآن محل امنى است براى هر كس كه وارد آن شود، راهنمایى است تا از او پیروى كند، وسیله انجام وظیفه‏ »»» است براى آن كه قرآن را راه و رسم خود قرار دهد

************

گامهای تربیتی قرآن:

1- گام اول خودت :::::::یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ لاَ یَضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً فَیُنَبِّئُکُمْ بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ‌ : اى كسانى كه ایمان آورده‏اید ، به خودتان بپردازید . هر گاه شما هدایت یافتید ، آن كس كه گمراه شده است به شما زیانى نمى‏رساند . بازگشت همه شما به سوى خداست . پس شما را از آنچه انجام مى‏دادید ، آگاه خواهد كرد .﴿المائدة، 105

2- بعد گام دوم خانواده ات :::::::یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ نَاراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجَارَةُ عَلَیْهَا مَلاَئِکَةٌ غِلاَظٌ شِدَادٌ لاَ یَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُونَ‌ : اى كسانى كه ایمان آورده‏اید ، خودتان و كسانتان را از آتشى كه سوخت آن ، مردم و سنگهاست حفظ كنید : بر آن [ آتش ] فرشتگانى خشن [ و ] سختگیر [ گمارده شده ] اند . از آنچه خدا به آنان دستور داده سرپیچى نمى‏كنند و آنچه را كه مأمورند انجام مى‏دهند . ﴿التحریم‏، 6

3- بعد گام سوم فامیل و خویشاوندان :::::: وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ‌ : و خویشانِ نزدیكت را هشدار ده . ﴿الشعراء، 214

4- گام چهارم بعد جامعه ات ::::::: وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَ یُؤْتُونَ اَّکَاةَ وَ یُطِیعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولٰئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ‌ : و مردان و ن با ایمان ، دوستان یكدیگرند ، كه به كارهاى پسندیده وا مى‏دارند ، و از كارهاى ناپسند باز مى‏دارند ، و نماز را بر پا مى‏كنند و زكات مى‏دهند ، و از خدا و پیامبرش فرمان مى‏برند . آنانند كه خدا به زودى مشمول رحمتشان قرار خواهد داد ، كه خدا توانا و حكیم است . ﴿التوبة، 71

***********

سَهمِ مَن وَ تو ، ما وَ شُما»»

هرکسی در ارسال معارف الهی به :

1-  خانواده ::::: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ »» ﴿التحریم‏، 6

2- فامیل :::::: وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ»» الْأَقْرَبِینَ‌ ﴿الشعراء، 214

3-  مؤمنین::::::::وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِنَاتُ»» بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ ﴿التوبة، 71

سهمی دارد :سهم من و شما از این سفره  در تبلیغ معارف قرآن و عترت چقدر است؟؟!!

الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالاَتِ اللَّهِ وَ یَخْشَوْنَهُ وَ لاَ یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ وَ کَفَى بِاللَّهِ حَسِیباً : همان كسانى كه پیامهاى خدا را ابلاغ مى‏كنند و از او مى‏ترسند و از هیچ كس جز خدا بیم ندارند . و خدا براى حسابرسى كفایت مى‏كند . ﴿الأحزاب‏، 39

************

إنی تارك فیكم الثقلین »

مثل گندم عمل کنیم !!؟!

شبکه ای کردن مخاطبین برای ترویج معارف قرآن واهل بیت علیهم السلام !!!!!

راه کار قرآنی . ؟ !

  1 »» - 7 »» - 100 »» - بالاتر »» . یک ، هفت ، صد ،  بالاتر  »

مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ یُضَاعِفُ لِمَنْ یَشَاءُ وَ اللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ‌ : مَثَل  كسانى كه اموالِ خود را در راه خدا انفاق مى‏كنند همانند دانه‏اى»» است كه هفت خوشه»» برویاند كه در هر خوشه‏اى صد دانه»» باشد ; و خداوند براى هر كس كه بخواهد [ آن را ] چند برابر»» مى‏كند ، و خداوند گشایشگر داناست . ﴿البقرة، 261

نتیجه ؟ 1  در 10 – 7  در 10 – 100 در 10 – بالاتر  در 10 »

مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَ مَنْ جَاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلاَ یُجْزَى إِلاَّ مِثْلَهَا وَ هُمْ لاَ یُظْلَمُونَ‌ : هر كس كار نیكى بیاورد ، ده برابر آن [ پاداش ] خواهد داشت ، و هر كس كار بدى بیاورد ، جز مانند آن جزا نیابد و بر آنان ستم نرود .﴿الأنعام‏، 160

********

چرا نهج البلاغه حیات عقل و دل؟؟!

1- نهج البلاغه  نامه علی ع است »»»  نهج البلاغة-ترجمه دشتى  حکمت 301    ص : 703 : و درود خدا بر او، فرمود: فرستاده تو بیانگر میزان عقل‏ تو، و نامه تو گویاترین سخنگوى تو است!

2- نهج البلاغه سخن علی ع است »»» نهج البلاغة-ترجمه دشتى       حکمت 392     ص : 725 : و درود خدا بر او، فرمود: سخن بگویید تا شناخته شوید، زیرا كه انسان در زیر زبان‏ خود پنهان است.

3- سخنش قابل فهم است »»» نهج البلاغة-ترجمه دشتى       خطبه 87     ص : 147 : ( علی ع ) : چراغ تاریكى‏ها، و روشنى بخش تیرگى‏ها، كلید درهاى بسته و بر طرف كننده دشوارى‏ها، و راهنماى گمراهان در بیابان‏هاى سرگردانى است. سخن‏ مى‏گوید، خوب مى‏فهماند

4- گوش دل باز کنیم تا بفهمیم »»» نهج البلاغة-ترجمه دشتى     خطبه 7 ص : 369 : همانا من در میان شما چونان چراغ درخشنده در تاریكى هستم، كه هر كس به آن روى مى‏آورد از نورش‏ بهرمند مى‏گردد. اى مردم سخنان مرا بشنوید، و به خوبى حفظ كنید، گوش دل خود را باز كنید تا گفته‏هاى مرا بفهمید.

5- سخن امام حکمت است و مایه حیات »»» نهج البلاغة-ترجمه دشتى      خطبه  133   ص : 253 : حیات‏ و زندگى چونان حكمت و دانش است كه  مایه حیات‏ دل مرده است

6- به فکر حیات عقل و دل ما بوده است »»» نهج البلاغة-ترجمه دشتى       نامه 31   ص : 521 : پس در تربیت تو شتاب كردم، پیش از آن كه دل تو سخت شود، و عقل‏ تو به چیز دیگرى مشغول گردد.

*************


نهجالبلاغة-ترجمه دشتى       ترجمه خطبه 160

(درشهر كوفه در سال 37 هجرى به هنگام حركت دادن مردم بسوى صفّین و جنگ با شامیانایراد كرد)

راهو رسم زندگى پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم . ص : 301

1 خدا شناسى‏

فرمانخدا قضاى حتمى و حكمت، و خشنودى او مایه امنیّت و رحمت است، از روى علم، حكممى‏كند و با حلم و بردبارى مى‏بخشاید. خدایا! سپاس تو راست بر آنچه مى‏گیرى، و عطامى‏فرمایى، و شفا مى‏دهى یا مبتلا مى‏سازى، سپاسى كه تو را رضایت بخش‏ترین،محبوب‏ترین، و ممتازترین باشد، سپاسى كه آفریدگانت را سرشار سازد، و تا آنجا كه توبخواهى تداوم یابد، سپاسى كه از تو پوشیده نباشد، و از رسیدن به پیشگاهت بازنماند، سپاسى كه شمارش آن پایان نپذیرد، و تداوم آن از بین نرود. خدایا! حقیقتبزرگى تو را نمى‏دانیم، جز آن كه مى‏دانیم كه تو زنده‏اى و احتیاج به غیر ندارى،خواب سنگین یا سبك تو را نمى‏رباید، هیچ اندیشه‏اى به تو نرسد و هیچ دیده‏اى تو راننگرد، اما دیده‏ها را تو مى‏نگرى، و اعمال انسانها را شماره فرمایى، و قدم‏ها وموى پیشانى‏ها (زمام امور همه) به دست تو است، خدایا آنچه را كه از آفرینش تومى‏نگریم، و از قدرت تو به شگفت مى‏آییم و بدان بزرگى قدرت تو را مى‏ستاییم، بسىناچیزتر است در برابر آنچه كه از ما پنهان، و چشم‏هاى ما از دیدن آنها ناتوان، وعقلهاى ما از درك آنها عاجز است، و پرده‏هاى غیب میان ما و آنها گسترده مى‏باشد.

2راههاى خدا شناسى‏

پسآن كس كه دل را از همه چیز تهى سازد، و فكرش را به كار گیرد تا بداند كه: چگونهعرش قدرت خود را برقرار ساخته‏اى و پدیده را چگونه آفریده‏اى؟ و چگونه آسمان‏ها وكرات فضایى را در هوا آویخته‏اى؟ و زمین را چگونه بر روى امواج آب گسترده‏اى؟نگاهش حسرت زده، و عقلش مات و سرگردان، و شنواییش آشفته، و اندیشه‏اش حیرانمى‏ماند.

3وصف امیدوارى به خدا

بهگمان خود ادّعا دارد كه به خدا امیدوار است! به خداى بزرگ سوگند كه دروغ مى‏گوید،چه مى‏شود او را كه امیدوارى در كردارش پیدا نیست؟ پس هر كس به خدا امیدوار باشدباید، امید او در كردارش آشكار شود، هر امیدوارى جز امید به خداى تعالى ناخالصاست، و هر ترسى جز ترس از خدا نادرست است. گروهى در كارهاى بزرگ به خدا امید بستهو در كارهاى كوچك به بندگان خدا روى مى‏آورند، پس حق بنده را ادا مى‏كنند و حق خدارا بر زمین مى‏گذارند، چرا در حق خداى متعال كوتاهى مى‏شود؟ و كمتر از حق بندگانرعایت مى‏گردد؟ آیا مى‏ترسى در امیدى كه به خدا دارى دروغگو باشى؟ یا او را در خورامید بستن نمى‏پندارى؟ امیدوار دروغین اگر از بنده خدا ترسناك باشد، حق او را چنانرعایت كند كه حق پروردگار خود را آنگونه رعایت نمى‏كند، پس ترس خود را از بندگانآماده، و ترس از خداوند را وعده‏اى انجام نشدنى مى‏شمارد، و اینگونه است كسى كهدنیا در دیده‏اش بزرگ جلوه كند، و ارزش و اعتبار دنیا در دلش فراوان گردد، كه دنیارا بر خدا مقدّم شمارد، و جز دنیا به چیز دیگرى نپردازد و بنده دنیا گردد.

4سیرى در زندگانى پیامبران علیه السّلام (براى انتخاب الگوهاى ساده زیستى)

براىتو كافى است كه راه و رسم زندگى پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله و سلّم رااطاعت نمایى، تا راهنمایى خوبى براى تو در شناخت بدى‏ها و عیب‏هاى دنیا ورسوایى‏ها و زشتى‏هاى آن باشد، چه اینكه دنیا از هر سو بر پیامبر صلّى اللّه علیهو آله و سلّم باز داشته و براى غیر او گسترانده شد، از دنیا شیر نخورد، و اززیورهاى آن فاصله گرفت. اگر مى‏خواهى دومى را، موسى علیه السّلام و زندگى او را تعریفكنم، آنجا كه مى‏گوید:

پروردگارا!هر چه به من از نیكى عطا كنى نیازمندم» به خدا سوگند، موسى علیه السّلام جز قرصنانى كه گرسنگى را بر طرف سازد چیز دیگرى نخواست، زیرا موسى علیه السّلام ازسبزیجات زمین مى‏خورد، تا آنجا كه بر اثر لاغرى و آب شدن گوشت بدن، سبزى گیاه ازپشت پرده‏ى شكم‏ او آشكار بود. و اگر مى‏خواهى: سومى را، حضرت داوود علیه السّلام‏

صاحبنى‏هاى نوازنده، و خواننده بهشتیان را الگوى خویش سازى، كه با هنر دستان خود ازلیف خرما زنبیل مى‏بافت، و از همنشینان خود مى‏پرسید چه كسى از شما این زنبیل رامى‏فروشد؟ و با بهاى آن به خوردن نان جوى قناعت مى‏كرد. و اگر خواهى از عیسى بنمریم علیه السّلام بگویم، كه سنگ را بالش خود قرار مى‏داد، لباس پشمى خشن به تنمى‏كرد، و نان خشك مى‏خورد، نان خورش او گرسنگى، و چراغش در شب ماه، و پناهگاهزمستان او شرق و غرب زمین بود، میوه و گل او سبزیجاتى بود كه زمین براى چهارپایانمى‏رویاند، زنى نداشت كه او را فریفته خود سازد، فرزندى نداشت تا او را غمگینسازد، مالى نداشت تا او را سرگرم كند، و آز و طمعى نداشت تا او را خوار و ذلیلنماید، مركب سوارى او دو پایش، و خدمتگزار وى، دستهایش بود.

5راه و رسم زندگى پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله و سلّم‏

پسبه پیامبر پاكیزه و پاكت اقتدا كن، كه راه و رسم او الگویى است براى الگو طلبان، ومایه فخر و بزرگى است براى كسى كه خواهان بزرگوارى باشد، و محبوب‏ترین بنده نزد خداكسى است كه از پیامبرش پیروى كند، و گام بر جایگاه قدم او نهد. پیامبر صلّى اللّهعلیه و آله و سلّم از دنیا چندان نخورد كه دهان را پر كند، و به دنیا با گوشه چشمنگریست، دو پهلویش از تمام مردم فرو رفته‏تر، و شكمش از همه خالى‏تر بود، دنیا رابه او نشان دادند اما نپذیرفت، و چون دانست خدا چیزى را دشمن مى‏دارد آن را دشمنداشت، و چیزى را كه خدا خوار شمرده، آن را خوار انگاشت، و چیزى را كه خدا كوچكشمرده كوچك و ناچیز مى‏دانست. اگر در ما نباشد جز آن كه آنچه را خدا و پیامبرشدشمن مى‏دارند، دوست بداریم، یا آنچه را خدا و پیامبرش كوچك شمارند، بزرگ بداریم،براى نشان دادن دشمنى ما با خدا، و سر پیچى از فرمان‏هاى او كافى بود!. و هماناپیامبر كه درود خدا بر او باد» بر روى زمین مى‏نشست و غذا مى‏خورد، و چون برده،ساده مى‏نشست، و با دست خود كفش خود را وصله مى‏زد، و جامه خود را با دست خودمى‏دوخت، و بر الاغ مى‏نشست، و دیگرى را پشت سر خویش سوار مى‏كرد. پرده‏اىبر در خانه او آویخته بود كه نقش و تصویرها در آن بود، به یكى از همسرانش فرمود،این پرده را از برابر چشمان من دور كن كه هر گاه نگاهم به آن مى‏افتد به یاد دنیاو زینت‏هاى آن مى‏افتم. پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم با دل از دنیا روىگرداند، و یادش را از جان خود ریشه كن كرد، و همواره دوست داشت تا جاذبه‏هاى دنیااز دیدگانش پنهان ماند، و از آن لباس زیبایى تهیّه نكند و آن را قرارگاه دائمى خودنداند، و امید ماندن در دنیا نداشته باشد، پس یاد دنیا را از جان خویش بیرون كرد،و دل از دنیا بر كند، و چشم از دنیا پوشاند، و چنین است كسى كه چیزى را دشمن دارد،خوش ندارد به آن بنگرد، یا نام آن نزد او بر زبان آورده شود. در زندگانى رسول خداصلّى اللّه علیه و آله و سلّم براى تو نشانه‏هایى است كه تو را به زشتى‏ها وعیب‏هاى دنیا راهنمایى كند، زیرا پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم با نزدیكانخود گرسنه به سر مى‏برد،

وبا آن كه مقام و منزلت بزرگى داشت، زینتهاى دنیا از دیده او دور ماند. پس تفكّركننده‏اى باید با عقل خویش به درستى اندیشه كند كه: آیا خدا محمد صلّى اللّه علیهو آله و سلّم را به داشتن این صفتها اكرام فرمود یا او را خوار كرد؟ اگر بگوید:خوار كرد، دروغ گفته و بهتانى بزرگ زده است، و اگر بگوید: او را اكرام كرد، پسبداند، خدا كسى را خوار شمرد كه دنیا را براى او گستراند و از نزدیك‏ترین مردم بهخودش دور نگهداشت. پس پیروى كننده باید از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّمپیروى كند، و به دنبال او راه رود، و قدم بر جاى قدم او بگذارد، و گر نه از هلاكتایمن نمى‏باشد، كه همانا خداوند، محمد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم را نشانهقیامت، و مژده دهنده بهشت، و ترساننده از كیفر جهنم قرار داد، او با شكمى گرسنه ازدنیا رفت و با سلامت جسم و جان وارد آخرت شد، و كاخ‏هاى مجلّل نساخت (سنگى بر سنگىنگذاشت) تا جهان را ترك گفت،  و دعوت پروردگارش را پذیرفت.وه! چه بزرگ است منّتى كه خدا با بعثت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم بر مانهاده، و چنین نعمت بزرگى به ما عطا فرموده، رهبر پیشتازى كه باید او را پیروىكنیم و پیشوایى كه باید راه او را تداوم بخشیم. به خدا سوگند آنقدر این پیراهنپشمین را وصله زدم كه از پینه كننده آن شرمسارم. یكى به من گفت: آیا آن را دورنمى‏افكنى؟» گفتم: از من دور شو، صبحگاهان رهروان شب ستایش مى‏شوند.

 


کلام الهی

قُلْ بِفَضْلِاللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ‌ بگو: بهفضل و رحمت خدا باید خوشحال شوند؛ که این، از تمام آنچه گردآوری کرده‌اند، بهتراست!» ﴿یونس‏، 58 ، إِنَّ هذَا الْقُرْآنَیَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ وَ یُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَیَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً کَبِیراً این قرآن، به راهی کهاستوارترین راه‌هاست، هدایت می‌کند؛ و به مؤمنانی که اعمال صالح انجام می‌دهند،بشارت می‌دهد که برای آنها پاداش بزرگی است. ﴿الإسراء، 9 یَا أَهْلَالْکِتَابِ قَدْ جَاءَکُمْ رَسُولُنَا یُبَیِّنُ لَکُمْ کَثِیراً مِمَّا کُنْتُمْتُخْفُونَ مِنَ الْکِتَابِ وَ یَعْفُو عَنْ کَثِیرٍ قَدْ جَاءَکُمْ مِنَ اللَّهِنُورٌ وَ کِتَابٌ مُبِینٌ‌ ای اهل کتاب! پیامبر ما، که بسیاری از حقایقکتاب آسمانی را که شما کتمان می‌کردید روشن می‌سازد، به سوی شما آمد؛ و از بسیاریاز آن، (که فعلاً افشای آن مصلحت نیست،) صرف نظر می‌نماید. (آری،) از طرف خدا، نورو کتاب آشکاری به سوی شما آمد. ﴿المائدة، 15 ، وَ نُنَزِّلُمِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لاَ یَزِیدُالظَّالِمِینَ إِلاَّ خَسَاراً و از قرآن، آنچه شفا و رحمت است برای مؤمنان،نازل می‌کنیم؛ و ستمگران را جز خسران (و زیان) نمی‌افزاید. ﴿الإسراء،82


آخرین جستجو ها

مرکز آموزشی و توانبخشی سامان enenenve ♥ انفـــــــــــــرادی ♥ gipacomca مطالب اینترنتی ruismalohes منتظران ظهورامام زمان نقده John's notes سازندگان ایرانی irlarchaini