الگوی زندگی ما قرآن و نهج البلاغه باشد
پیامبر ( ص) و اهلبت (علیهم السلام ) چگونه با قرآن زندگی می کردند ؟!
در جهت ترویج سبک زندگی قرآن و نهج البلاغه تلاش کنیم
***
لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثیرا
سوره احزاب (33) آیه21
ترجمه
قطعا برای شما در رسول خدا ص اسوه نیکویی است، برای کسی که همواره به خدا و روز آخرت امید دارد و خدا را زیاد یاد میکند.
نکات :
أُسْوَةٌ» را به معنای قُدوه» (کسی که به او اقتدا میشود) و حالتی دانستهاند که انسان خود را در موقعیت تبعیت از دیگری قرار دهد (مفردات ألفاظ القرآن، ص76). کلمه اَسْو» به معنای معالجه جراحات با دوا و بخیه زدن میباشد (کتاب العین، ج7، ص333) و بر همین اساس، عدهای اصل ماده أسو» را به معنای مداوا و اصلاح دانسته و وجه تسمیه اُسوه» را این معرفی کردهاند که انسان با اقتدای به او میخواهد خود را مداوا و اصلاح (معجم المقاییس اللغة، ج1، ص106) و ضعف خود را جبران کند (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج1، ص91)
کانَ لَکُمْ فی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» این عبارت هم به معنای اینکه خود رسول خدا به گونهای است که به خودی خود اسوه برای شماست» میتواند باشد و هم به معنای اینکه در رسول خدا خصلتی هست که آن خصلت موجب میشود که او اسوه شما باشد» (الکشاف، ج3،ص531)
عبارت لِمَنْ کانَ یَرْجُوا.» بدل برای لکم» است که می تواند بدل برای فصل (یعنی متمایز کند که کدام از شما) ویا بدل اشتمال (توضیح دهید حقیقت مخاطبان خود را، یعنی شما» شامل چه کسانی است) باشد. (إعراب القرآن و بیانه، ج7، ص622)
کانَ یَرْجُوا»: آمدن فعل کانَ» قبل از فعل مضارع، چنانکه قبلا بیان شد (جلسه34) دلالت بر استمرار و وجود یک روال همیشگی در آن اشخاص دارد.
حدیث:
1) از امام صادق ع روایت شده است:
خوش ندارم که مردی از دنیا برود و خوی و خصلتی از خویهای رسول خدا ص باشد که انجامش نداده باشد.
مکارم الأخلاق (للطبرسی)، ص40
عَنِ الصَّادِقِ ع قَالَ:
إِنِّی لَأَکْرَهُ لِلرَّجُلِ أَنْ یَمُوتَ وَ قَدْ بَقِیَتْ عَلَیْهِ خَلَّةٌ مِنْ خِلَالِ رَسُولِ اللَّهِ ص لَمْ یَأْتِ بِهَا.
2) از ابن مسعود روایت شده است: در مسجد کوفه بحثی پیش آمده بود که چرا امیرالمومنین همان گونه که با طلحه و زبیر و عایشه و معاویه درگیر شد با آن سه نفر درگیر نشد. خبر به حضرت علی ع رسید. دستور داد که ندا دهند تا مردم در مسجد جامع جمع شوند. وقتی جمع شدند بر منبر رفت و حمد و ثنای خدا را گفت، سپس فرمود:
مردم! به من چنین و چنان خبر رسیده است.
گفتند درست است؛ ما چنین گفتهایم.
فرمود: من در آنچه انجام دادهام به سنت پیامبر ان عمل کردهام که خداوند عز و جل در کتابش میفرماید: قطعا برای شما در رسول خدا ص اسوه نیکویی است»
گفتند: امیرالمومنین! کدام پیامبران؟
فرمود: اول آنها ابراهیم ع هنگامی که به قومش گفت: و از شما و آنچه غیر خدا میخوانید کنارگیری میکنم» (مریم/48) اگر بگویید ابراهیم بدون اینکه هیچ کدورتی از قومش دیده بود از آنها کنارهگیری کرد، که کفر ورزیدهاید؛ و اگر بگویید به خاطر امور ناخوشایندی که از آنها دید از آنها کناره گرفت، پس عذر وصی در این زمینه بیشتر است؛
و نیز به پسر خالهاش لوط اقتدا کردم، هنگامی که به قومش گفت اى کاش براى مقابله با شما نیرویى داشتم یا به تکیهگاهى محکم و استوار پناه مىبردم» (هود/80). اگر بگویید که لوط نیرویی برای مقابله با آنها داشت، که کفر ورزیدهاید؛ و اگر بگویید نیرویی نداشت، عذر وصی موجهتر بود؛
و نیز اسوه من یوسف بود، هنگامی که گفت پروردگارا ! زندان را از آنچه مرا بدان میخوانند بیشتر دوست دارم» (یوسف/33). اگر گفتید دعای یوسف به درگاه خدا و خواستن زندان برای خشمگین کردن پروردگارش بود، که کافر شدهاید؛ و اگر بگویید که برای اینکه خدایش بر او خشم نگیرد آن دعا را کرد و زندان را خواست، که عذر وصی موجهتر است؛
و نیز موسی هم برایم اسوه بود، هنگامی که گفت: از شما [فرعونیان] فرار کردم هنگامی که از شما ترسیدم» (شعراء/21) اگر بگویید موسی از آن قوم فرار کرد بدون اینکه ترسی از آنها داشته باشد، که کافر شدهاید؛ و اگرگفتید موسی از آنها ترسید، پس عذر وصی بیشتر است؛
و نیز من به برادرش هارون اقتدا کردم هنگامی که به برادر خود گفت: پسر مادرم! همانا قوم مرا ضعیف شمردند و نزدیک بود که مرا به قتل برسانند» (اعراف/150) اگر گفتید که او را ضعیف نشمردند و آماده قتل وی نبودند، که کافر شدهاید؛ و اگر بگویید که او را ضعیف شمردند و تا نزدیکی قتل وی پیش رفتند، و به همین جهت دربرابر آنها سکوت کرد، پس عذر وصی موجهتر است؛
و نیز اسوه من حضرت محمد ص است هنگامی که او قوم خود گریخت و از ترس آنها به غار پناه برد و مرا در بستر خود خواباند؛ اگر گفتید گریختن وی از قومش بدون هیچ ترسی از آنها بود، که کفر ورزیدهاید؛ و اگر بگویید از آنها ترسید و مرا در بسترش خواباند و از ترس آنها بود که به غار گریخت، عذر وصی بیشتر است.
تدبر
1) پیامبر اسوه نیت، اما این اسوه برای کسی است که افق نگاهش محدود به دنیا نباشد، بلکه بخواهد بر اساس امید به خدا و آخرت زندگیخود را سامان دهد، و بخواهد حضور خدا در زندگیاش پررنگ باشد (ذکر کثیر)
2) اینکه تعبیر لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثیرا» را به عنوان بدل برای لکم» آورد نشان میدهد اسوه قرار دادن رسول خدا، کاری نیست که هر مومنی وما انجام دهد، بلکه تنها کار آن دسته از مومنانی است که چنان حقیقت ایمان در آنها رسوخ کرده که امید به خدا و آخرت دارند (یعنی ایمانشان چنان به خدا و آخرت تعلق گرفته که آنها را به عمل صالح متناسب با آن وامیدارد) و به خاطر برخورداری از ذکر کثیر، هیچگاه از خدا غافل نمیشوند (المیزان، ج16، ص289)
3) لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»:
چرا تعبیر فی رسول الله» را آورد و نفرمود رسول الله اسوه است»؟
الف. شاید بدین جهت که نه وضعیت کلی او، بلکه هر کاری و صفتی که در او» یافت شود، سزاوار است اسوه قرار گیرد. (حدیث1)
ب. .
4) لَقَدْ کانَ .»: الگو بودن پیامبر، امری قطعی و غیرقابل تردید و نیز همیشگی است. (قرائتی، تفسیر نور، ج9، ص345)
5) . أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا .»:
نفرمود لمن آمن» و حتی نفرمود لمن یرجو»؛ بلکه فرمود لمن کان یرجو». یعنی اسوه بودن پیامبر در همه زمینهها (تدبر3) و برای همه زمانها (تدبر4) برای کسانی است که ایمان خدا و آخرت در آنها به حد رجاء دائمی رسیده باشد، یعنی اولا از حد باور درونی (ایمان) به خدا و آخرت فراتر رفته و بدانها دلبسته باشد (= رجاء و امید) و ثانیا این امید و دلبستگی او به خدا و آخرت به صورت یک روال جدی و مستمر در زندگیاش قرار گرفته باشد.
شاید به همین جهت است که تعبیر ذکر الله کثیرا»را هم بر آن عطف کرد؛ اگر کسی واقعا به خدا آخرت امید بسته باشد، یاد و حضور خدا در زندگیش پررنگ میباشد.
6) . أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثیرا»:
اینکه کسی واقعا دنبال خدا و آخرت و اهل ذکر کثیر باشد، بتنهایی کافی نیست، بلکه چنین کسی، نیاز به اسوه هم دارد.
درباره این سایت